طریق الحسین

بسم اللّه

فارسی العربیة English

ورود ثبت نام

یکشنبه 4 آذر 1403

فیلتر

همه شعر داستان کوتاه سفرنامه/خاطره

آخرین ارسال توسط کاربران ارسال شده توسط مدیریت پرتال برگزیدگان دوره قبل سوگواره محبوب ترین ها

^{قلب جهان از کار می افتد (1395/10/16)} _{ای باد ! غمگین باش ، تنها برگ می ریزی

با ریشه می ترسی بجنگی باد پاییزی

با ریشه می ترسی بجنگی ، ریشه می...}

^{یک اربعین غم (1395/10/15)} _{کار من از بهتر شدن دیگر گذشته

یک اربعین غم بر دل خواهر گذشته

حق می دهم نشناسی ام از بس که بی تو

باد...}

^{روزی که من عمو شدم... (1395/10/15)} _{روزی که من عمو شدم...

روزِ روز هم نبود. شب شده بود، دم غروب، شاید هم بعد از نماز مغرب!

من برادر ندارم با...}

^{سفر به بهشت (1395/10/15)} _{سفر نامه اربعین

قدم اول

حرف سفر بود، نه یک سفر معمولی.. سفری خاص.. سفری ویژه. بزرگترین سایز کوله پشتی را خریده بودم و چند...}

^{جلوه اربعین (1395/10/15)} _{جلوه ای از جلوه های اربعین ، منظومه جنون خدمت زوّار کربلا اربعیـن ، پای پیـاده ، از نجف تا کربلا رفت باید تا ببینی...}

^{شعرها به ترتیب: براي حضرت علي اكبر / براي طفل شش ماهه كربلا / دوبیتی ها / رباعيات /‏ من منتظر هستم / يك روز غمگين / و داستان کوت (1395/10/15)} _{برای شرکت در سومین سوگواره طریق الحسین

کیومرث باغستانی، فرزند: حسن ، متولد: 3 / 6 / 1337 ، شماره ملی: 2161376578

نشانی: مازندران، قائم...}

^{حضرت دریا (1395/10/15)} _{حضرت دریا

می رسی با نسیم پاییزی از شمیم شکوفه سرشاری

نفسی تازه می کند با عشق ...}

^{آخرین اتوبوس (1395/10/15)} _{بسمه تعالی

آخرین اتوبوس

از خوابگاه بیرون اومدم که برم سر کلاس چند دقیقه ای به شروع کلاس مونده بود . هوا عالی عالی...}

^{حلَه (1395/10/15)} _{جلوه نمایی میکند خونین سری برهر عمود

کفشان من چون پلک ها داعءم کند بر او سجود

چلَه نشینی نزد او چیزی به جز...}

^{لحظه ی آخر (1395/10/15)} _{چقدر خوبه که همیشه آرزوت اربعین باشه

به یاد اون روز قشنگ عکس دلت همین باشه

چقدر خوبه که آخرش توی اربعین باشه

به هنگام...}

^{بنده ی گنه کار (1395/10/15)} _{می دانی که وقتی گناه می کنی

ابلیس را شاد و خوشحال می کنی

چون می شنود صدای آن گریه را

آن کس که تو...}

^{۷۲ سیاره نینوایی (1395/10/15)} _{۷۲ سیاره نینوایی

همیشه وقتی که در شب سیاه دلم به دنبال روزنه نور به این سو و آن سو میزنم هیچ نامی جز حسین(ع)...}

^{حلَه (1395/10/15)} _{جلوه نمایی میکند خونین سری بر هر عمود

چشمان من چون پلک ها داعء م کند بر او سجود

چلَه نشینی نزد او چیزی...}

^{سوی سجده (1395/10/15)} _{باسمه تعالی

انحراف

بعد از زیارت وارد حیاط حرم شدم، سر ظهر بود و نور آفتاب خیلی اجازه ی چشم باز کردن نمیداد، دستم را...}

^{باورم نمیشود...؟ (1395/10/15)} _{هوالطیف

داستان کوتاه

باورم نمی شود ...؟

نویسنده: افشین قاسمی

...
شاید برای کسی که بخواهد معجزه ببیند، آنهم ذر این عصرجای جز این سفر...}

^{اربعین (1395/10/15)} _{اربعین

درین خرابه ی آباد، اشک می ریزم
برای حضرت سجاد اشک می ریزم

اگر به‌ لرزه درافتاد، کاخ‌ ابن زیاد
زبان‌ گشود علی وار،...}

^{به پشت سرت نگاه نکن (1395/10/15)} _{امروز چهاردهم صفر سال یک هزارو سیصدو نودو پنج است. زمین شلمچه که روزگاری قدمگاه یاران خمینی بوده است، اکنون چشم انتظار کسانی است که...}

^{اینجا همه السابقون‌السابقون هستند (1395/10/15)} _{خورشید خودش را از بالای موکب‌هایی که تازه علم شده‌اند بالا کشیده. اهالی همة موکب‌ها دارند حسینیه‌شان را برای زواری که پیاده قصد کوی حسین...}

^{مشهد _ کربلا (1395/10/15)} _{ای آنکه دل به عشق توشد مبتلا، حسین!
از توس جاده ای ست سوی کربلا، حسین!

عشق حسین بود و غمش جنس اصل بود
شش...}

^{این‌ها هم عرب هستند؟! (1395/10/15)} _{صاحب موکب وسط راه آمده و با التماس از زوار سیدالشهدا می‌خواهد پا در موکب محقرش بگذارند، روی تشکچه‌هایی که چیده شده بنشینند و از...}