بسم اللّه
جمعه 28 اردیبهشت 1403

سوی سجده

1395/10/15

باسمه تعالی

انحراف


بعد از زیارت وارد حیاط حرم شدم، سر ظهر بود و نور آفتاب خیلی اجازه ی چشم باز کردن نمیداد، دستم را جلوی آفتاب گرفتم تا جلوتر را نگاه کنم، سرم را که بالا گرفتم از تعجب چشمانم گرد شد، حدود دویست سیصد نفر رو به گنبد سجده کرده بودند، حدود پنجاه متری با جمعیت فاصله داشتم، به سمت شان رفتم...مگر قبله پشت سرشان نیست؟...پس چرا به این طرف سجده کرده اند؟...جمعیت را دور زدم و پشت شان قرار گرفتم...پیر مردی وسط جمعیت ایستاده بود و خطاب به امامین کاظمین چیزهایی میگفت...کار خودش بوده، همین پیر مرد جمعیت را به سجده به گنبد و ضریح تشویق کرده، آن هم دقیقا پشت به قبله. (بعد ها برادرم گفت که آن پیرمرد را جای دیگری دیده که معرکه ی دیگری گرفته و از  قمه زنی تعریف و تمجید میکرده، بعضی از مردم هم پیر مرد را از پیروان شیعیان انگلیسی میدانستند.)
باید کاری میکردم، ملبس بودم و همین تاثیرم و حرف شنوی مردم را بیشتر میکرد، دو سه ردیف از جمعیت سجده کننده را پشت سر گذاشتم و تقریبا بین جمعیت قرار گرفتم، جرات نداشتم چیزی بگویم، نزدیک سیصد نفر بودند، اگر کسانی از میان جمعیت جواب ناراحت کننده ای میدادند چه؟ نکند متهم به خراب کردن دعای آخر روضه شوم؟...شیطان داشت با همین حرفها اراده ام را سست میکرد که طلبه ی دیگری به کمکم آمد، اولین فریاد را او زد.
-پاشید آقا...پاشید...سجده به امام حرامه.
همین برایم قوت قلبی شد، بلندتر گفتم:
-بلند شید آقایون...چرا اینوری سجده کردید...سجده به امام حرامه.
چند نفری سر از سجده برداشتند و به سمتم نگاه کردند، روحانی...ملبس...چه می گوید؟ سجده به امام؟...
تازه متوجه کارشان شدند، تا قبل از آن فقط مداح سرپا بود و آن پیر مرد، مداح رو به پیرمرد گفت:
-حاجی ببین چی میگن.
پیر مرد که گوشش بدهکار نبود همینطور ادامه میداد و رو به ضریح دعا میکرد. دو سه ردیف آخر داشتند از سجده بلند می شدند که مردی از میان جمعیت بلند و شد و رو به من گفت:
-برو آقا...برو مراسمو خراب نکن.
لحن توهین آمیزی داشت...قبلا هشدار داده بودند که اربعین خار چشم دشمن شده و میخواهند خرابش کنند، ممکن است دعوا و اختلاف بین زوار راه بیاندازند، برای اینکه دعوا درست نشود چند قدمی عقب تر رفتم و زیر لب شروع کردم به غر زدن، طوری که اطرافیانم فقط بشنوند، چند نفری دورم جمع شدند و به حرف هایم گوش میکردند.
-آخه این چه کاریه؟...سعودی ها با نشون دادن همین صحنه ها ما رو پیش بقیه مسلمونا خراب میکنند و میگن اینا کافرند، همین بی دقتی ها باعث تکفیر و کشته شدن شیعه هاست...
داشتم با مردم از این حرف ها میزدم که یکی شروع کرد به سروصدا کردن.
-حاج آقا! باید از اول میگفتید...همین کارها شیعه رو خراب میکنه...چرا اجازه میدید؟...
بیست سی نفری دورمان جمع شده بودند، نگاهی به آن طرف کردم، جمعیت پراکنده شده بود و بیست سی نفری هم دور آن پیر مرد را گرفته بودند، احساس کردم این که دارد به آنها اعتراض میکند قدری مشکوک است و عمدا بلند بلند حرف میزند، حرف هایش بوی تفرقه و اختلاف میداد، همانجا حرفهایش را قطع کردم.
-بله حق با شماست.
رو به جمعیت گفتم:
-بفرمایید آقایون...جمع نشید...ممکنه اونا فکر دیگه ای بکنند و باعث اختلاف بشه.
جمعیت پراکنده شدند غیر از سه چهار نفر که یا سوال داشتند یا در تائید من چیزهایی تعریف میکردند و بر لزوم اتحاد بین شیعیان تاکید میکردند.
با آن چند نفر باقی مانده صحبت میکردم که صدایی به گوشم رسید، رو به صدا برگشتم، شیخ جوانی به زوار میگفت که هر سجده ای به سمت ضریح حرام نیست و سجده دو گونه است و...این حرف ها کار را سخت میکرد، طلبه ای پیدا شده بود و داشت کار آن جماعت را توجیه میکرد...اما آخر چه کسی با نیت این جماعت کار دارد، هرکس عکسی از این صحنه ببیند حکم به تکفیر شیعه میدهد، دیگر نمی پرسد اینها نیت شان چیست و چرا به سمت امامشان سجده میکنند، دیدن تصویری از این صحنه برای توجیه کشته شدن صدها شیعه کافی ست.
برگشتم تا با آن روحانی صحبت کنم که دیدم بله شیخ حمید خودمان است، سه سال ابتدایی از دوران طلبگی را با هم بوده ایم، هم حجره و هم کلاس و رفیق.
-به به شیخ حمید...چطوری؟
-به حاج آقا عطا
شیخ حمید را به کناری کشیدم و برایش توضیح دادم که تصویری از این صحنه چه هزینه ای برای شیعه خواهد داشت، او هم پذیرفت و با هم نشستیم و کمی در حیاط حرم صحبت کردیم...در میان صحبت هایمان هم بعضی می آمدند و باز در مورد آن ماجرا سوال میکردند یا برای تایید از شبکه های ماهواره ای سعودی چیزهایی میگفتند.
خلاصه آن روز با اینکه مانع خاصی از انجام تکلیف نبود و اتفاق ناراحت کننده ای نیفتاد اما فهمیدم چقدر سخت است که کسی بخواهد با جماعتی مخالفت کند...


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثرسوی سجده
هنرمندعطا یاوری
ارسال شده در1395/10/15
تگ ها #اربعین_95

نظرات