طریق الحسین

بسم اللّه

فارسی العربیة English

ورود ثبت نام

یکشنبه 4 آذر 1403

فیلتر

همه شعر داستان کوتاه سفرنامه/خاطره

آخرین ارسال توسط کاربران ارسال شده توسط مدیریت پرتال برگزیدگان دوره قبل سوگواره محبوب ترین ها

^{روضه ی مکشوف (1396/05/14)} _{اگر از پشت اگر از رو اگر شمشیر اگر خنجر

یقینا هر قدر شمشیر خوردی بیشتر خنجر

تو از محراب از کوچه، تو از تیغ...}

^{غروب (1395/11/01)} _{غروب که می شود

صدای مادررامی شنوم

ازپشت خیمه ها

چقدرسوختن این خیمه ها

شبیه آن درهمیشگی است

غروب که می شود

صدای پدررامی شنوم...}

^{تاریخ (1395/11/01)} _{تاریخ وازه ی بی رحمی است

وقتی که کتاب ها

بانسخه های جعلی جابه جاشوند

وتونتوانی انکارکنی

که عقربه های ساعت

بیهوده ازکاخ های سبزاموی...}

^{دعوت (1395/11/01)} _{صندوق پستی خانه ام رانگاه می کنم

دعوتنامه ای بادست های فرشته

که پیرامون زمین را

ازقاره های رنگارنگ می پیماید

حالافرقی نمی کند

مخاطب...}

^{قبله (1395/11/01)} _{تفاوتی نمی کند

سوی کدام قبله باشیم

وقتی که ضمیرهای ناخودآگاه

سوی کسی باشد

مرد یهودی ازتورات

صدای اورامی شنود

که اورابه یادموسی انداخته

...}

^{ناخدا (1395/11/01)} _{گاهی شهادت مرگ راوسوسه می کند

تاباپای پیاده

به دنبالش راه بیفتی

وازمرزهای زبان وفرهنگ

عبورکنی

وهمانندقطره ای به اقیانوس اربعین

متصل شوی

شایدقطب نمای...}

^{میعاد (1395/11/01)} _{به نام او

"میعاد"

کعبه راخریده است

مردی که درغیاب او

فرشته هاسندخواهندزد

برای انتقال مرکززمین

ازمکه به کربلا

مردی که امسال

بیشترازسال های پیش...}

^{گیس های فرات (1395/11/01)} _{" تقدیم به علمدار کربلا "

باد

ته مانده ی لبخند ها را

جارو می زند

و ترک می پاشد

بر بسترلبهایی که تا خدا...}

^{آسمان های بی گنجشک (1395/11/01)} _{** آسمان های بی گنجشک **

پرنده را که بخش کنی

می شود یک مشت پر ...

پرواز

بر شانه ی آسمان های بی گنجشک...}

^{یک نیل بغض (1395/11/01)} _{یک نیل بغض

اشک هایتان را به کنج چار قدتان گره بزنید.گریه به چشم هایتان نمی آید بانو . کمی صدایتان را صاف کنید...}

^{یک نیل بغض (1395/11/01)} _{یک نیل بغض

اشک هایتان را به کنج چار قدتان گره بزنید.گریه به چشم هایتان نمی آید بانو . کمی صدایتان را صاف کنید...}

^{کوله بار (1395/11/01)} _{بر روی دوش خستگی هایم سوارم
برشانه هایم تکیه داده کوله بارم

وقتی بلاتکلیف چشمان تو هستم
راهی به جز راهی شدن دارم؟ ندارم

یک...}

^{کوله بار (1395/11/01)} _{بر روی دوش خستگی هایم سوارم
برشانه هایم تکیه داده کوله بارم

وقتی بلاتکلیف چشمان تو هستم
راهی به جز راهی شدن دارم؟ ندارم

یک...}

^{بهانه ای برای پریدن (1395/11/01)} _{** بهانه ای برای پریدن **

تمام آبهای جهان را

به تماشا نشسته ام

مبادا دست ابلیس

از آستین رود دیگری بیرون بیاید

شاید این...}

^{کوله بار (1395/11/01)} _{بر روی دوش خستگی هایم سوارم
برشانه هایم تکیه داده کوله بارم

وقتی بلاتکلیف چشمان تو هستم
راهی به جز راهی شدن دارم؟ ندارم

یک...}

^{بازگشت مقتدرانه (1395/10/30)} _{اربعین بازگشت مقتدرانه ی زینب است؛
روزی که زینب برای رسیدن به آن لحظه شماری میکرد
تا خبر فتح کوفه و شام را برای حسین...}

^{طریق الحسین (1395/10/30)} _{طریق الحسین
■■■
این بود فکر و فلسفه و باور حسین
حتی سر حسین فدای سر حسین

از "کل ارض" آمده زائر به "کربلا"
دنیا...}

^{از نجف تا کربلا (1395/10/30)} _{چشـــم می دوزم به جاده...از نجــف تا کربلا

می روم پای پیاده از نجــف تا کربلا

اربعـــین است و دلم را جذبه ی چشــمان...}

^{کاروان عشق (1395/10/30)} _{« کـــاروان عشـــق »

رضا نیـــکوکار

وقتی که پای دل میان باشد

دیگر به این پاها نیازی نیست

بی پا و بی ســر راه...}

^{اربعین یعنی حسین (1395/10/30)} _{اربعین یعنی حسین یعنی عطش

گریه ها و شیون زنها و غش

اربعین یعنی علی اصغر، رباب

هی دویدن، هی دویدن سوی آب

اربعین یعنی...}