بسم اللّه
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403

روضه ی مکشوف

1396/05/14

اگر از پشت اگر از رو اگر شمشیر اگر خنجر

یقینا هر قدر شمشیر خوردی بیشتر خنجر

تو از محراب از کوچه، تو از تیغ از غلاف تیغ

تو از یک عمر پیش از جنگ داری بر جگر خنجر

چنین پایان هر دردی شروع درد دیگر بود

به پهلو رفت اگر بیرون کشیدند از کمر خنجر

اگر با خنجر نادوست انسان می رود تا دوست

در این دنیا رفیقی نیست بعضی را مگر خنجر

و حاشا گوشه ی ابروی خمگین خدا باشد

اگر بود از رگ گردن به تو نزدیک تر خنجر

شبی در خواب دیدم روضه خوان حضرت عشقم

تمام روضه را در واژه کردم مختصر؛ خنجر

ولی گاهی مخاطب روضه ی مکشوف میخواهد

و میخواهد بگویم خورده ای از پشت سر خنجر

و خنجر آنچه کم دارد کمالش هست در نیزه

سرافراز است سرداری که دارد زیر سر نیزه

دل از عاشق جنون میخواست سقف غم ستون میخواست

که پشت آسمان خم گشت و دارد تکیه بر نیزه

تو مصباح الهدی بودی و او ماه بنی هاشم

به این ترتیب بالا رفت با شمس و قمر نیزه

به این ترتیب بالا رفت هجده نی، به این ترتیب؛

که شمع روشنی از عمر زهرا بود هر نیزه

هنوز انگار سر بر نیزه دارد هیجده یحیی

هنوز انگار هجده حمزه دارد بر جگر نیزه

از اول در مدینه نیزه دنبال سرت میگشت

تو سر بر سینه ی مادر زدی شد میخ "در" نیزه

یقینا هر قدر که نیزه خوردی بیشتر شمشیر

یقینا هر قدر شمشیر خوردی بیشتر نیزه

اگر نیزه اگر خنجر اگر شمشیر اگر شلاق

همه سخت است اما سخت تر از هر نظر شلاق

همه سخت است اما سخت از هر نظر این که

به پیش چشم دختر میخورد روی پدر شلاق

که بعضی زخم ها پیداست بعضی زخم ها پنهان

که سیلی میخورد بر صورت اما بر کمر شلاق

یکی از بام در بازار میزد بی هوا سنگ و

یکی در شام در ویرانه میزد بی خبر شلاق

سرت منصور و فریادت انالحق بود و لبهایت

اگر قرآن نمیخواندی نمیخورد اینقدر شلاق

ولی زینب از این دنیا چنان داغی به دل دارد

که حتما میشود با ضرب اول شعله ور شلاق

و هذاالعشق؛ این که میخورد شلاق را مجنون

ولیکن میگذارد بر تن لیلا اثر شلاق

اگر این قصه ی شلاق باشد وای بر زنجیر

چه زجر است این که یک آزاده باشد پای در زنجیر

فقط جمع اسیران مسیر شام میدانند

سفر دور است و سخت آنجا که باشد همسفر زنجیر

اگر از کربلا تا شام همراه شما بوده

بنا دارد که باز از شام باشد تا سحر زنجیر

شبیه زلف روی شانه ات افتاده میرقصد

چه حقی یا علی! برگردنت دارد مگر زنجیر!؟

یقینا کربلای دیگری در شام رخ میداد

از آن دست توانای تو وامیشد اگر زنجیر


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثرروضه ی مکشوف
هنرمندمحمد زارعی
ارسال شده در1396/05/14
تگ ها #طریق_الحسین #مبلغ_اربعین_شویم #اربعین_95

نظرات