طریق الحسین

بسم اللّه

فارسی العربیة English

ورود ثبت نام

یکشنبه 4 آذر 1403

فیلتر

همه شعر داستان کوتاه سفرنامه/خاطره

آخرین ارسال توسط کاربران ارسال شده توسط مدیریت پرتال برگزیدگان دوره قبل سوگواره محبوب ترین ها

^{آبروی باران (1395/10/29)} _{به نام خدا

آبروی باران

ره آورد سفر به سرزمین عتبات

محمد حسین صفری رودبار

بهار 1394

...}

^{پیرزن نانوا (1395/10/29)} _{پیرزن نانوا

دفتر و قلم به‌دست درحال پیاده‌روی هستم. از دیگران فاصله گرفته‌ام و می‌نویسم: «در دنیایی که پول حرف اول را می‌زند، در دنیایی...}

^{سفرنامه زینب (سلام الله علیها) (1395/10/29)} _{سفرنامه زینب(سلام الله علیها)

شوق دیدار...

در این دنیا به هوای بودنت نفس داشتم! حال که تو نیستی دنیا به چکار آید؟

بهارمن!

خزان شدنم...}

^{لحظه دیدار (1395/10/29)} _{به شوق لحظه دیدار سر به زیر می آیم

همیشه سال به سال از همین مسیر می آیم

به یاد خار مغیلان...}

^{اربعین و کربلا (1395/10/29)} _{مردم درروز اربعین عزاداری می کنند. به خاطر این که امام حسین(ع) به دست شمر به شهادت رسیدند. اسم پدرایشان علی (ع) است. اسم مادرشان...}

^{ارباب هوای نوکرش را دارد (1395/10/29)} _{اربعین کربلا و دیگر هیچ....

به تاریخ دوشنبه ۲۴آذر۹۵ ساعت ۱۱:۴۵ شب

اربعین سال قبل که زیارت ارباب روزیم شد به همراه پدرومادرم که توانایی...}

^{حکایت آب (1395/10/29)} _{قطره آبی به دل سوز شکایت می کرد

از لب تشنه ی یک مشک حکایت می کرد

رفت تا دست پر از راه بیاید شاید...}

^{گل یاس (1395/10/29)} _{به یاد ساقی عشقی که توتیا شد و رفت

نوای این غزل دل چو نینوا شد و رفت

غریب قصه ی ما زود آشنا شد...}

^{اشک دلتنگی (1395/10/29)} _{یکی بود یکی نبود

توی یه شهر قشنگ

توی یه کوچه تنگ

یه پسر بچه دلش گرفته بود

آخه اون طفلکی خیلی بچه بود

که...}

^{خورشید غم (1395/10/29)} _{باز خورشید غم، شرار درون

موج غمهای سرگشوده به خون

درد دل های خفته در دل مشک

شرمساری آب و ناله ی اشک

سایه ها...}

^{التماس دعا (1395/10/29)} _{من مست روضه های تو پیوسته می شوم

با عکس کربلای تو وابسته می شوم

هر لحظه یک مسافر و من...باز هم نشد

دارم از...}

^{آیه انذار (1395/10/29)} _{کم کم آرامش دنیام به غارت رفته

شده ام آیه انذار، بشارت رفته

مانده ام با دل زاری که پر از حسرت شد

هرکسی دوروبرم...}

^{ضیافت زوار (1395/10/29)} _{ضیافت زوار}

^{جاده ی عرش (1395/10/29)} _{بدی می ترسد از ذکر ابالفضل
فرات عاشقی در سینه ی ماست
همین شور و شعور اربعینی
امید وعده ی آدینه ی ماست

تمام جاده...}

^{حسرت زیارت (1395/10/29)} _{پُر از آهم ، گرفتار زمینم
کمی عشق و کمی شورم؛ همینم
به کوی عاشقی راهم ندادند
من از جاماندگان اربعینم

زهرا آراسته نیا}

^{شمرِ شفیدپوش (1395/10/29)} _{شمر سفیدپوش

بابا را وقتی لباس قرمزِ تعزیه میپوشید دوست نداشتم نگاه کنم. صدایش ترسناک میشد. یک شمشیر بزرگ هم دستش میگرفت و تاب میداد....}

^{یک عاشقانه نسبتاً آرام در کربلا (1395/10/29)} _{یک عاشقانهی نسبتاً آرام در کربلا

«این زمینها بهترین زمینهای خدا هستند»؛ روحانیِ کاروان میگفت.

بهنظرت، در بهترین زمینها چرا تلخترین تاریخها ورق خوردهاند؟...}

^{بدرقه (1395/10/29)} _{بدرقه

مردمِ شهر، به مسافر، چنان مینگرند؛ که به نور؛

اشکهاشان همه از پرتوِ این نور فرومیریزد.

همه با حسرت و اندوه به ما میگویند:...}

^{مظلوم دیروز غریب امروز (1395/10/29)} _{به نام خدا

از تو گفتن

سوگ غزلواره ایست زهرا جان

نمیدانم در غم کدامین فرزندت شعری بسرایم

در غم دردانه ات حسین (ع) ؟...}

^{به هوای محتشم (1395/10/28)} _{به هوای محتشم

چه خوش آن نسیم صبحی که بیاید از هوایت

چه خوش آن طنین بانگی که بپیچد از صدایت

نه هراس باد دارم...}