طریق الحسین

بسم اللّه

فارسی العربیة English

ورود ثبت نام

یکشنبه 4 آذر 1403

فیلتر

همه شعر داستان کوتاه سفرنامه/خاطره

آخرین ارسال توسط کاربران ارسال شده توسط مدیریت پرتال برگزیدگان دوره قبل سوگواره محبوب ترین ها

^{گل های سجاده (1395/10/13)} _{یک حور گرفته بود عمّامه ی تو، یک حور گرفته بود لبّاده ی تو

جبریل قدح به دست می گشت پِیَت، در فوج فرشتگان دلداده...}

^{گل های عاشورا (1395/10/13)} _{خاموش مانده است به چون و چرا، چراغ

در حیرت است از پس این ماجرا، چراغ

خاموش مانده است چراغ و شده ست خود

در...}

^{گاردیوم 2 (1395/10/13)} _{"بسم الله الرحمن الرحیم"

" گاردیوم2*"

*داستان گاردیوم،پارسال در سوگواره طریق الحسین مقام دوم را کسب کرد.

خلاصه قسمت اول:گروهکی به سرکردگی شیخ،برنامه میریزندکه باآزادکردن...}

^{به زبان اشک (1395/10/12)} _{جاده‌ها راه آمدند،

با پاهای برهنه‌

رودخانه‌ها راه آمدند،

با چهره‌های پر از چین و چروک

و عصای چوبی

راه آمد با پدربزرگ

تا...}

^{آن دو (1395/10/12)} _{آن دو

مدت ها بود که آنها را جایی مخفی کرده بودم و فقط هر از چند گاهی نگاهشان می کردم. آنگاه کنارشان گذاشتم و...}

^{تا شام (1395/10/12)} _{(تاشام)

درکسوتِ سرداری اگر پیش نمیرفت

آنطور که بایست سفر پیش نمیرفت

بایدکه میافراشت سرش راسرنیزه

وقتی خفقان بودوخبر پیش نمیرفت

دیگربه جهان هیچ...}

^{پیاده (1395/10/12)} _{(پیاده)

نگاه کردم ودیدم به جاده آمده ام

دلم کشاند مرا,بی اراده آمده ام

سراب نیست, شراب است آن چه میبینم

منِ خمار به...}

^{سقا (1395/10/12)} _{"سقا"
چند دقیقه‌ای می‌شد که راه افتاده‌بود، اولش آنقدر شور و شوق داشت که سختی مسیر را چنان حس نمی‌کرد ولی امان از بعد از...}

^{انفجار (1395/10/12)} _{باسمه تعالی

#انفجار

راننده ناگهان کنار جاده پمپ بنزینی دید،سرعت را کم کرد و آرام وارد پمپ بنزین شد، همه ی پنج اتوبوسی...}

^{دانه‌های قل هوالله احد (1395/10/12)} _{بسمه تعالی یا حسین شهید مصیبت نامه سه اربعین

سه سال پیش خود را به سیل خروشان شور حسینی سپردم و از نجف پیاده راهی...}

^{بعد از تو خواب از سر دنیا پریده بود (1395/10/12)} _{بعد از تو خواب از سر دنيا پريده بود...

تاريخ اگر چه عمر خودش را دويده بود

هرگز كسي شبيه شما را نديده بود...}

^{با نام علی رفت به میدان... (1395/10/12)} _{سبزترين خواب زمان

قومي كه شكستند قدِ سروِ پدر را

آخر به سرِ نيزه كشاندند پسر را

با كودك شش ماهه نپرسيد چه كردند!

با...}

^{لطف بی کران حسین (1395/10/12)} _{لطف بي كران حسين

چقدر مانده به دريا، به آستان حسين

پر از طراوت عشق است آسمان حسين

بگو كه نام مرا دل شكسته بنويسند...}

^{من تو را درک می کنم بانو (1395/10/12)} _{من تو را درك مي كنم بانو

داري از خيمه مي زني بيرون مثل خورشيد شعله ور شده اي

من تو را درك مي كنم...}

^{یک کاروان اندوه (1395/10/12)} _{«یک کاروان اندوه»

درکربلا،دیدم تورا،آسیمه سر بودی

همراه باخورشید،در خود شعله ور بودی

آورده بودی با خودت فرزندهایت را

انگار از...}

^{کامل ترین حماسه تاریخ (1395/10/12)} _{* کامل ترین حماسه ی تاریخ

افتاده روی خاک درخت تناوری

جنگل کبود می زند از داغ دیگری

در جای جای دشت پراکنده اند...}

^{شبیه مریم بود (1395/10/12)} _{«شبیه مریم بود»

... چقدر عهد تو با آفتاب محکم بود!

اگر چه شهر دلت، کوچه کوچه اش غم بود

به کربلا که رسیدی، بساطی...}

^{مادر می گفت ابوالفضل (1395/10/12)} _{تقديم به الگوي ايثار و ايستادگي

«مادر مي گفت ابوالفضلي باش...»

خفّاش ها، به بن بست رسيده بودند

وقتي هيچ نيزه...}

^{غروب عاشورا (1395/10/12)} _{« غروب عاشورا »

روزگار غريبي ست!

دور از چشم تان!

جنگ را وارونه توجيه مي كنند...

ما فرزندان خوبي نبوده ايم...!

سال هاست

به...}

^{مبادا تصویر ماه خط بخورد (1395/10/12)} _{«مبادا! تصوير ماه خط بخورد»

تقديم به سالار شهيدان

چقدر قلم بيراهه برود؟!

هيچ واژه اي

هم رديف چشمانت، نمي شود....}