طریق الحسین

بسم اللّه

فارسی العربیة English

ورود ثبت نام

یکشنبه 4 آذر 1403

فیلتر

همه شعر داستان کوتاه سفرنامه/خاطره

آخرین ارسال توسط کاربران ارسال شده توسط مدیریت پرتال برگزیدگان دوره قبل سوگواره محبوب ترین ها

^{جام جم (1394/10/05)} _{تضمین بر شعر لسان الغیب

شبِ عاشور گرفت آنچه تقاضا میکرد

"سالها دل، طلبِ جامِ جم از ما میکرد"

حُر به تدبیرِ خودش رفت...}

^{حاجت سرو و صنوبر (1394/10/05)} _{غزل عاشورایی

تضمین بر شعر خواجه حافظ

هفت آسمان ز شعله ی آهم مُشجّر است

"باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است"

قدش...}

^{سری بهتر از این (1394/10/05)} _{غزل عاشورایی

بر سرِ نیزه نرفته است، سری بهتر از این

ندریده است سنانی، جگری بهتر از این

یا علی بوده و یا هست...}

^{تحول (1394/10/05)} _{روسری اش را مرتب کرد و از خانه بیرون رفت.خیابان نسنتا شلوغ بود.دفتر چه اش را برداشت و نوشت:«جمعه،29نوامبر مصادف با 17صفر،شهر شلوغ است...}

^{اربعین جالب ترین سفر ما (1394/10/05)} _{به نام حضرت عشق
نمیدونم از کجا شروع کنم اما اینو میدونم که هرکسی که قراره بره کربلا باید اجازشو امام رضا(ع) بده یعنی تا...}

^{ابر باید ته این قصه زمین گیر شود... (1394/10/05)} _{شاید آن لحظه که مشکم برسد،دیر شود

مگر این اسب بتازد،برسد،شیر شود

آه ای قطره بگو آب چه در سر دارد؟...}

^{رباعیات عاشورایی (1394/10/05)} _{سه رباعی درباره حضرت عباس(ع)
گنجینه حرمت و حیایی عباس سرمست زجام کبریایی عباس
مانند حسین توهم به دل جاداری هم مطلع عشق و...}

^{آبروی ما بود از آبرویت یا حسین (1394/10/05)} _{آبروی ما بود از آبرویت یا حسین سرمه چشمان ما از خاک کویت یا حسین در گلستان وفا در جست و جو سرگشته‏ایم تا به...}

^{عزاداری به سبک قایق کاغذی (1394/10/04)} _{«بسمه تعالی»

برنامه ی هیأت به اتمام رسیده بود و همه ی مادرها در انتظار بچه ها بودند، اینبار برعکس همیشه، که بچه ها...}

^{آن‌جا که چشم‌ها می‌افتند به پای ضریح (1394/10/04)} _{آن‌جا که چشم‌ها می‌افتند به پای ضریح

آن‌جا که چشم‌ها می‌افتند به پای ضریح جای خاصی است؛ من هرچه فکر کردم برای آن‌جا اسمی...}

^{انتظار (1394/10/04)} _{انتظار

لحظه ای آرام وقرار نداشت شبا نه وبه قصد آوردن آب بیرون رفت مشکش را پرکرد بلند شد نگاهی به اطراف انداخت، گویی...}

^{عطش (1394/10/04)} _{عطش

خود را به کناره ها کشاند ، بی تاب بود ، بی تابی را می شد از حالت لبانش فهمید ، گویی می...}

^{رسم عاشقی (1394/10/04)} _{سر از پا نمي شناختم خيلي خوشحال بودم بالاخره روزيم شده بود برم پابوس آقا ، دوسه روز ي به زمان حركت مونده، دلهره داشتم...}

^{سفر دو نفره (1394/10/04)} _{سفر دو نفره

آرام با آستينش روي شيشه قاب عكس را پاك كرد، خاكي روي شيشه نبود فقط قطره هاي اشكش بود كه بر روي...}

^{موکب به موکب (1394/10/04)} _{تا انتهای مرز جاده گریه کردم
این جاده را پای پیاده گریه کردم
کل مسیر از اشک هایم مست می شد
انگار چندین جرعه باده...}

^{خدا هست (1394/10/04)} _{زن عباپوش خودش را به جمعیت رساند و با احتیاط وارد آنها شد. او همین طور که راه می رفت همه جا را بررسی می...}

^{ویلچرم پای من است (1394/10/04)} _{ویلچرم پای من است
پا ندارم چه کنم ویلچرم پای من است پای بی کفش دَوَم سوی تو رویای من است...}

^{زواری و پاسبانی حرم (1394/10/04)} _{((زواری و پاسبانی حرم))

پای بی کفش به پابوس شما می آیم اهل ایرانم و سوی کربلا می آیم
پرم از عشق تو از...}

^{موکب زوار (1394/10/04)} _{موکب زوار
موکب خدمت زوار به پاست شیعه ها مقصدمان کربوبلاست
یا حسین است به لبهای همه یا ابوالفضل سر پرچم ماست

دل به دریا...}

^{کودک زوار (1394/10/04)} _{پرچمی در دست
            برقی در چشم
    کودک
پا به پای پدر
.........
              السّلام آقا}