طریق الحسین

بسم اللّه

فارسی العربیة English

ورود ثبت نام

یکشنبه 4 آذر 1403

فیلتر

همه شعر داستان کوتاه سفرنامه/خاطره

آخرین ارسال توسط کاربران ارسال شده توسط مدیریت پرتال برگزیدگان دوره قبل سوگواره محبوب ترین ها

^{تو ذبح عظیم حسینی علی جان (1394/10/08)} _{تو ذبح عظیم حسینی علی جان

علی جان نگاهم کن ای ماه رویم به این سرو قامت شگفتا چه گویم؟!

علی جان نگاهت نگاه پیمبر ...}

^{به شوق فردا (1394/10/08)} _{به نام او

به شوق فردا، ساعت 9 شب به رختخواب می روم و با خود می گویم :" هر چه می خواهی استراحت...}

^{بگیرآرام برزانویم عباس (1394/10/08)} _{بگیرآرام برزانویم عباس

چنین افتاده ای بر روی زانو

نبینم دست تو بر روی خاک است

برای بوسه بردستانت عباس

تمام خاک میدان سینه...}

^{آیه ی مقطعه (1394/10/08)} _{"به حضرت علی‌اکبر(ع)"

تو را
نه پیراهن سرخت شناخت
نه باران تیر، با حرف‌های کشیده‌اش
نه حتی آن زخم
که نفس‌هایش را از گلویت...}

^{ضامن (1394/10/08)} _{فردا تاسوعای حسینی است

دوست قدیمی پدرم امروز به بانک می رود تا برای پدرم ضمانت وام مسکن را در بانک امضاء کند

خوشحال بودم...}

^{چگونه سرخ نخوانمت؟! (1394/10/08)} _{چگونه سرخ نخوانمت
وقتی کودکانت
انگشتانشان را می تراشند
تا نامت را سرخ‌تر بنویسند
و کارخانه‌های مهمات
تیراژ گلوله‌هایشان را
با جمعیت تو هماهنگ...}

^{مشق نور (1394/10/08)} _{آن سال ها
در ژرفنای آن شب طولانی
می شد صدای ناب اذان را
در سطرهای خیس نگاهت یافت
آیینه ی زلال‌ترین آیات
سرچشمه‌ی...}

^{پا به پای جاده (1394/10/08)} _{در میان روزهای سوت و کور
در هجوم شهر بی‌عبور
از گلوی جاده‌ای که می‌رسد به کربلای جان
ناگهان صدایمان زدند
پابرهنه عازم سفر...}

^{طریق العشق (1394/10/08)} _{تورا صدا زدم و سخت بی صدا دیدم

اسیر کوه وکمر دیدم و رها دیدم

اسیر کوه و کمر؟اشتباه گفتم؛ آه

تو را رها شده...}

^{سفرنامه ای در بهشت (1394/10/07)} _{اینجا محشر است .. مگر نه این است که در روز حشر با صدای صور اسرافیل جماعت مرده از خواب سالیان خود بر میخیزند و...}

^{پریشانی (1394/10/07)} _{«پریشانی»

پريشان كرده گيسورا به دست بادها خواهر
روايت می كنی راوی روايت كن ولی ازسر

بگوازسركه آغازروايت دلنشين...}

^{وداع (1394/10/07)} _{« وداع »
نمی گنجد چنین افسانه ای در باور زینب
نیفتد سایه ی عباس یک شب بر سر زینب
بگو برگردد از این...}

^{هم وطن (1394/10/07)} _{« هم وطن »
این بار که تابوتت برگردد
لهجه ی گریه ها عربی خواهد بود
و تلاوت قرآن دلنشین تر
این بار که تابوتت...}

^{قرائت (1394/10/07)} _{« قرائت »
پاهایم را رو به راه کرده ام
شناسنامه ی بهار
قدم به قدم ورق می خورد
پرچم های سرخ
شماره ی...}

^{رجعت (1394/10/07)} _{« رجعت »
بازگشته اند
تفسیرهای تازه ی اساطیر
با برق تازه ی شمشیرهای شرقی شان
ژنرال های غربی را ورق می زنند
که محاسن...}

^{آفاق (1394/10/07)} _{« آفاق »
کودکی را می بینم
که پس اندازش را
در پرتقالی قدیمی
و سیبی که صورتش را با سیلی سرخ کرده
با ما...}

^{دجله (1394/10/07)} _{در کنار دجله در حسرت عبادت حسین،بغض گلو گیرم می شکند و دیده،دانه های اشک دلم را وا می گیرد.عطر حضور حسین فاطمه در لابه...}

^{کاروان عشق حسینی (1394/10/07)} _{در میان گلبرگهای تاریخ عشق.

در ان گذشته ها که سفر سخت بود و طاقت فرسا.

زنگهایی که جنسشان از مقاومت بود و می سرود...}

^{شش برگ داغ (1394/10/07)} _{از رفت و آمدهای پرتردیدِ تو فهمید

درپشتِ خیمه اتفاقی تازه افتاده

وقتی چنین آشفته می چرخی به دور خود

یعنی که دشمن، امتحان...}

^{طواف درد (1394/10/07)} _{جز فراقِ تو مَرا هیچ غمی پیر نکرد

داغِ تو کُشت مرا،کُشت، زمین گیر نکرد

جنگ هرلحظه ازاین باغ گلی چید ،حسین

خونِ تو...}