^{مسیر سبز}   _{با  چشم  بسته  میان  دلم ،  آه ،   می روم درکوچه های شهر به یاد حرم راه می...} ^{دو بیتی برای دل} _{مِهر تو آشیان به دلم کرده یا حسین - عشق تو هوش من زسرم برده یا حسین هرکس که آشیانه...} ^{جا ماندم} _{جا ماندم خواب دیدم که از قافله ها  جا ماندم                          کاروان با همگان رفت، ولی جا ماندم  ...} ^تعزیه _{پیرزن به پایش افتاد که نزن، تو را به حضرت عباس، نزن مانده بود چه کار کند. اگر شمشیرش را...} ^{احمد آقا، زینب و مادرش شریفه} _{خلاصه ای از داستان : احمد جانباز و زخم خورده جنگ تحمیلی؛  بالاخره پس از پانزده سال دوری و نفرت...} ^{مطربا پرده بگردان} _{متن سفرنامه مربوط به سفر اربعین سال 1393 می باشد ولی با این وجود از تازگی و طراوت برخوردار است....} ^{الی طریق الکربلاء} _{93/8/17 مادر اجازه‌اش را از پدر گرفت، در بازگشت از حرم سیدالکریم... و مگر نه این است «یا مَنْ بِزِیارَتِهِ...} ^{مرا اینچنین شکسته مپسند} _{آفتاب از همان اول که بالا می آید سوزان است . گرمایش می نشیند روی تمام بدنم . از کنار...} ^{اربعین، و سفر معرفت}  _{24 ساعت در مهران معطل شدیم. قرار بود تا با محمد آقا، باجناق گرامی که ساکن قم هستند، همسفر شویم...} ^{روزِ چهل} _{روزیـست از شب تیـره‌تـر روزِ وداع یــارها روزی که دریا شد ز خون دشتی به نام نینوا/ روزی که مَردی...} ^{مسیر عاشقی} _{بسم الله الرحمن الرحیم اينجا نجف،تازه اول راه است ؛ البته براي تو که توانت همين هشتاد کيلومتر است نه...} ^{جامانده از اربعین-مناجات امام حسین ع} _{می وزد عطری زسمت حرمت بوی شش گوشه تو مستم کرد همه رفتند ولی من جا موندم به خدا دوری...} ^{از فرش به عرش ، با تو ممکن می شود}    _{"از فرش به عرش ، با تو ممکن می شود"   _بفرمایید این هم بلیط سفارش شده ی شما،تاریخشم...} ^{مردانِ خانه} _{بُهت شکستن شیشه، رعد بی حیا غرید معصوم دختری به ناگه دید قاب عکس بابای شهیدش را میان زمین و...} ^{درد و دلهای زائر} _{رباعی پیاده روی اربعین هرچند که زخمی شده این پا و کبود است برخیز مسافر عرق از چهره زدود است...} ^{میهمانِ هانی} _{یک گوشه‌ی حیاط، زن دوید دنبال دسته‌ی غازها. تنومند بود زن. غازها گوشه‌ی حیاط خودشان را گرفتار پنجه‌های حنا بسته‌ی...} ^{این شور} _{این شور   وقتی بهانه  اوست ،نظر بی دلیل نیست خلقت نشانه است ، هنر بی دلیل نیست   گاهی...} ^{دفتر عشق} _{دفتر عشق دنیا به یک طرف و نگاهی به یک طرف، آیینه  مات مانده به آهی! برابرش تا آسمان کشیده...} ^مشک _{مشک   پهلوی رود سنگ و کنارِ قنات مشک گاهی به دست، گاه کمر ، بی ثبات مشک   بغض...} ^محشر   _{محشر   غم سر رسیده! آه محشر میکند اینجا تیر ِسه شعبه کارِ خنجر می کند اینجا   آتش ...}