^{آقا ابولفضل} _{آقا ابوالفضل ع   آفتاب آمده بالا و قضاوت کرده ست ماه از دستِ خودِ ماه شکایت کرده ست  ...} ^{می رویم...}   _{پل، بهانه‌ای معلّق است تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم راه، پیش روست تا من و تو...} ^قیامت _{قیامت   بلا رسیده به آه وستم قیامت بود غروب بود  وخدا بود و غم ،قیامت بود      رقیه...} ^{موکب نخست}   _{پیرمرد روی ویلچر نشسته است دست همتش، شبیه گام‌های شوق ما پینه بسته است - در کنار خیل زایران...} ^{عمق ماجرا} _{دسته‌ی عزای ابرها در آسمان -ابرهای سینه‌زن ابرهای دم‌گرفته بغض‌کرده نوحه‌خوان- بارشی مدام جاده را فرا گرفته است هر که...} ^{حقیقت خلاصه}   _{آن یکی بدون دست دیگری بدون پا این یکی بدون دست و پا سینه‌اش مماس بر زمین پیکر نحیف...} ^{بوی تربت حسین}   _{دشت گام‌های جابر و عطیّه را یک‌هزار و چارصد بهار در بغل گرفته است خاک، زیر پوستش ردّ پای...} ^{این هوای پاک} _{بارش مدام اشک‌ها قاصدِ هوای تازه است این هوای پاک با زبانِ توأمانِ عشق و اعتراض می‌شود بلای جانِ توده‌‌ی...} ^{کودک درون من...}   _{آفتاب، پشت ابرهاست در میانه‌های راه دختری سینیِ غذا به دست با نگاهِ کودکانه‌اش به زایران تعارفِ تبسّم و...} ^{وفور نعمت} _{خانه‌های بی‌ریا مشت‌مال گُرده‌ها شستشوی پای دل‌سپرده‌ها در ظروف آب گرم استجابت دعا سفره‌های باز نذری طعام چای داغِ پُرملات...} ^{رنگ بندی نقوش}   _{پرچم سیاه و سرخ پرچم سفید و سبز اهتزاز رنگ‌ها در آسمان انعکاس آسمانِ نیلگون روی شیشه‌های استکان چای...} ^{چشمان تو آیینم} _{چشمان تو آیینم... وقتی که دنیا آمدم، روز نخستینم در گوش من خواندند: «چشمان تو آیینم» بعدش به نامت دل...} ^{باز هم اربعین رسید از راه} _{باز هم #اربعین رسید از راه همه‌ی شهر پر شد از هیجان عاشقانِ شهید کرب و بلا آمدند از سراسر...} ^{ترکیب بند حضرت ام البنین سلام الله علیها} _{شعر 1   تركيب­ بند  حضرت امّ­البنين (سلام­الله عليها)   1 آغشته با نسيم تو در گفتن آمده پيك سپيده...} ^{روضه خوان و اشباه الرجال}   _{شعر2   "روضه خوان و اشباه الرجال"   واما بعد یا اهل الکوفه یا اهل الغدر و الخذل و...} ^{ستاره اصغر}   _{شعر4   ... جوشن قنداقه بسته، با پدر آمد  تير كه از چله ي كمان به در آمد  گريه...} ^حسرت  _{بغضی میان سینه ام رویید و آهی شد. آرام آرام اشکی به روی گونه ام غلطید و ماهی شد. می...} ^{مسیر پرفراز و فرود} _{به‌نام خدا   مسیر پرفراز و فرود     صبح درست جلوی چشمم کسی سکته کرد. خدا را شکر توانستند...} ^{خانه‌ی دوست کجاست؟} _{خانه ی دوست کجاست؟ منزل اول: نبض پیراهن چشم هایم را پاک می کنم و می آیم پایین. بیابان از...} ^{قطره قطره تا دریا} _{سیل مردم، درونِ تلویزیون پشتِ چشمِ شکسته‌ی خیسم... کاش دستانِ اشک‌آلودم بگذارند از تو بنویسم کاش می‌شد شبی روانه شدن...}