بسم اللّه
1 May 2024
general.type-literature
دانه‌های قل هوالله احد بسمه تعالی                                                            یا حسین شهید                                                     مصیبت نامه سه اربعین سه سال پیش خود را به سیل خروشان شور حسینی سپردم... پیاده (پیاده) نگاه کردم ودیدم به جاده آمده ام دلم کشاند مرا,بی اراده آمده ام   سراب نیست, شراب است آن... تا شام (تاشام) درکسوتِ سرداری اگر پیش نمیرفت آنطور که بایست سفر پیش نمیرفت   بایدکه میافراشت سرش راسرنیزه وقتی خفقان بودوخبر پیش... گل های عاشورا خاموش مانده است به چون و چرا، چراغ در حیرت است از پس این ماجرا، چراغ خاموش مانده است چراغ... گل های سجاده یک حور گرفته بود عمّامه ی تو، یک حور گرفته بود لبّاده ی تو جبریل قدح به دست می گشت... مسیحا، گل ها و کودکان چه گل ها که بر سر شما نزدیم                              مثلاً همین دیروز                              بین دو کفّ العبّاس                             (شمال و... شمر عاشق پیرزن به پایش افتاد که «نزن، تو را به حضرت عباس، نزن» مانده بود چه کار کند. اگر شمشیرش را... مثل یک رویا مثل یک رویا سفرنامه   به جای مقدمه وقتی بچه‌ها پیام می‌دهند که قرار است قبل از حرکت، در کنار... بی مرز مهران سخت است باور کرد، ما را کرده راهی  سمت حرم،تا کربلا دستی الهی امروز باید اربعین با زائران بود از... حلّه جلوه نمایی میکند خونین سری بر هر عمود کفشان من چون پلک ها دائم کند بر او سجود چلّه نشینی... حلّه جلوه نمایی میکند خونین سری بر هر عمود کفشان من چون پلک ها دائم کند بر او سجود چلّه نشینی... اربعین آمدم بر کوه و صحراها دوان پابرهنه، بی سر اما خوش خرام آمدم شاید شفا یابد دلم در طریق عشق... مرز من و حسین(ع) امیری حسین و نعم الامیر: مقدمه نوشتن برایم سخت است،گاهی حتی واژه ها هم می خواهند کم بیاوری...اما باید که... خجالت ها من آن مورم که بی تحفه، به راهت می گذارم پا عجب موری،عجب باری،که دیگر او ندارد نا   که... مرز من و حسین(ع) مقدمه نوشتن برایم سخت است،گاهی حتی واژه ها هم می خواهند کم بیاوری...اما باید که نوشت...باید که ارزش هایت ثبت... چشم هایی که روشن شد بسم رب الشهدا "چشم هایی که روشن شد" _مدتی بودحرف ازرفتن میزدامااون شبوقتی مناجاتشوباخداشنیدم دیگه دلم راضی به نگه داشتنش... اسارت اسارت   میان علقمه دستی، زده طوفان به ساحل ها نمی دانم کسی خوانده، دعای چشم زخمی را چرا دستانت... الّا من همه در کرب و بلا الّا من به همه گفتی بیا الّا من   به حرم راه ندادی بازم همه... پیاده زیر باران دوباره بارش باران پاییز دل زائر به سوی کربلا نیز   دوباره نم نم باران و زائر ندارد کس خبر... رسید از سفر دوباره رسیده به دنیا خبر که زینب پیاده رسید از سفر گرفته به دستش دوباره عَلم به دلها زده باز...