^{رسیدن به کربلا} _{بسم الله الرحمان الرحیم انگار که غم به روی غم ریخته است در سینه ی من غم حرم ریخته است...} ^{تطهیر النفوس} _{بسم الله الرحمان الرحیم تا قبل رسیدنم، به غم پاکم کن هر قدر که آلوده دلم پاکم کن هل تأذن...} ^بغض _{«بغض» سیدجلال سیادت تا خار غم عشقت، آویخته در دامن/کوته‌نظری باشد، رفتن به گلستان‌ها گر در طلبت ما را، رنجی...} ^{شهر زیبا} _{شهرزیبا سید جلال سیادت دو روز مانده بود به اربعین. حوالی عصر با تاکسی از آریاشهر به سمت شهرزیبا می‌رفتم....} ^زائر _{می خواستم تا جاده ی آن سرزمین باشم یعنی چهل منزل غمت را همنشین باشم می خواستم چتر دلم را...} ^{راه قدس از کربلا میگذرد} _{آری به راستی که راه قدس  از کربلا میگذرد، گاهی خود عاشقان نیز به عظمت آنچه میکنند واقف نیستند. و...} ^{دلنوشته اربعین} _{اربعین... سفری از جنس عشق... سفری از جنس دعوت... سفری با دعوت شدگانی از کوچک و بزرگ،پیر و جوان،سیاه و...} ^{سه شعر محضرتان} _{سه شعر خدمتتان   اولين شعر يك غزل خدمت همسر امام حسين حضرت رباب سلام الله عليها   تقديم به...} ^{روسری سفید با گل‌های ریز قرمز} _{به مرز مهران رسیدیم. تمام مسیر را پدر رانندگی کرده است. موقع پیاده شدن می‌گوید:"مواظب خودتان باشید. هفته بعد، روز...} ^{1080، خاطره ای که به کریمه اهل بیت بدهکارم.} _{ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.... مسیرش نه جاده به جاده طی می‌شود که باید پله، پله آسمان...} ^{خیال سفر}   _{باز بیچارگی و حس بد دربدری باز دلتنگی و عکس حرم و خون جگری گاه و بی گاه دعا،نیمه...} ^{سالار شهیدان} _{زمین از خیل پیکر همچو عصر برگریزان است به هر سو بنگری آنجا تن بی سر فراوان است دویدن روی...} ^{خزان باغ زهرا} _{خزان باغ زهرا نالان دل ما و نوحه خوان است غم بار زمین و آسمان است پرپرشده کربلا حسینم شیعه...} ^تنهایی _{تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مُدام  صدای غریبه‌ای‌ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از تو ‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمانِ ابری‌اش...} ^{حضرت علی اکبر(ع)} _{1- باشد  سلامِ  ما  به  علی  اکبرِ حسین          درحُسن و خٌلق جلوه ی پیغمبرِحسین       ...} ^{در رثای حضرتِ رقیه -سلام الله علیها} _{1- خسته از اشک با دلی پُر آه      ازتبارانِ شمس وکوثر وماه              ...} ^{12 کیلومتر تا عشق} _{(خاطره ورود به کربلا) 12 کیلومتر تا عشق «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا...» این برای من، فقط یک...} ^{تو می آیی به سویم}   _{تو می آیی به سویم...           هر قدم یک پنجره از نور وا می شد...} ^{پياده آمدم شايد....} _{به نام خداوند خوبي ومهرباني   پياده آمدم شايد....       Special Container -كافيه؟ نگاه مي كنم.  همين هم كافي است.47...} ^فتح _{فتح توفاتح فتحی مولا                    برای تو فاتحانه خواهیم گریست    ایستاده خواهیم گریست زخم هایمان گواه ماست فتح توتمام فاتحان...}