^{نذر رقیه} _{(نذر رقیه) پاهای آبله بسته اش را زیر شکمش جمع کرد.رو انداز کهنه را رویش کشید و چشمهایش را بست...} ^{سرود عشق} _{پیاده به سویت می آیم تا کمی"خود" آرام گیرم و با چشم دل،احوال تو را جویا شوم که چگونه در...} ^{کاروان عشق} _{کاروان عشق    کاروان پشت کاروان می رفت مرد، زن، کودک و جوان می رفت یک نفر داشت پرچمی خونرنگ...} ^{الو! شاه علقمه} _{الو! شاه علقمه    الو! کربلا؟ وصل کن علقمه بگویم به ارباب: حال شما؟ سلام ای که سقایی و خضر...} ^{کاروان عشاق} _{کاروان عشاق   «به یاد کربلا دل ها غمین است  دلا خون گریه کن ؛چون اربعین است» * همه عالم...} ^عشق _{عشق    امروز فهمیدم که  همه ی عشق های دنیا یعنی کشک! من  امروز عشق را در موکب های عراقی...} ^{خادم الزینب(س)} _{باسمه تعالی   خادم الزینب(س) به تیرک چادر تکیه زد و با شال عربی، عرق صورتش را پاک کرد. سری...} ^{هوای دل} _{ای دل گویند که دل به دل راه باشد خداکندکه این سخن راست باشد خداکندکه وقتی داری هوای حسین حسین...} ^امتداد _{آرام خم می شود، پتو را روی پای مهمان جوانش می کشد. مانند هر شب، با لیوان آبی که در...} ^{مکتب امامت} _{""مکتب امامت"" درس ها باید آموخت ، از مکتب امامت                                  از جلوه ی محرم ، در روضه...} ^{کربلایی} _{"کربلایی" بنگر دوباره آمد از کاروان صدایی                           بار دگر رسیده هنگامه...} ^{عطش عشق} _{راهی به بیابانیم، سوی تو مسلمان ها.                         «چون...} ^{أَمشی و أَخطو....} _{عربی موضوع: المشي إلی کربلاء (وصف پیاده روی کربلا) _أمشي شائِقا أَتَرَبَّص _تارةً یَمیني وأخری یَساري _لا یَلمحُ إلا الجمالُ...} ^{ضاقت الارض} _{من به شدت مریضم، دلم را، طاقتم ضاقت الارض کرده درد دارد گلویم، گمانم درد تا قلب من درز کرده...} ^{بار چندم...} _{خاطره بار چندم ... "خوشا به سعادت پنجمین بارت داری اربعین میری کربلا!!" مرد جوان کنار دیوار می گوید. نگاهی...} ^{طریق الحسین} _{پیاده می رویم همه ، مسیر دل را از حرم شاه نجف تا بین الحرمین را پیاده می رود هرکس...} ^{دو سه روزی خادم اباعبدالله(ع)} _{صادقانه بگویم نوشتن برایم سخت است. اما گاهی باید نوشت... تا ماندگار شود...تا غبار زندگی محوش نکند. صادقانه بگویم زندگیم...} ^{شکرانه زیارت}                         _{شکرانه زیارت            ...} ^حسرت _{نرگس ربيعي کاشانکى حسرت جا مانده ام ....من... در شلوغي هاي شهر در دل آلودگي در غروب جمعه ها حسرتم...} ^{آغوش محبت} _{آغوش محبت از زائران حسینی کاروان انجمن اربعین حسینی اروپا بود، مرد میانسالی که سال ها بود مقیم بلژیک شده...}