آغوش محبت
31 Dec 2016
آغوش محبت
از زائران حسینی کاروان انجمن اربعین حسینی اروپا بود، مرد میانسالی که سال ها بود مقیم بلژیک شده بود هر چند حال و هوایش هنوز شرقی بود و بوی مراکش را می داد.
سلام و علیک که کردیم مثل بیشتر خارجی ها مردد بود، مشتاق بود اما احتیاط می کرد و قاطی نمی شد.
با سماجت سر صحبت را باز کردیم و تلاش کردیم که عتمادش را جلب کنیم
آرام آرام تشنگیش اش عیان شد، غریبی بود که به دیدار یار آمده بود، سالیانی می شد که شیعه شده بود در خانواده ای که اعضایش از سلفی های بودن و خبری از تشییع او نداشتن، حتی همسر و فرزنداش!
از اقوام نزدیکش گفت که به داعش و افراطیون پیوسته بودند و از دلتنگی و غربتش
حالا دیگر خودمانی شده بود، مرد میانسال شیدا شده بود و می خواست دلتنگی همه این سال هایش را فریاد بزند.
چند کلمه حرف می زد و به ناگاه یکی از ما را در بغل می گرفت و سخت می فشرد. چنان محبتش را گرم نثار می کرد که حس می کردی فرزندی به آغوش مادر پناه آورده است.
به زور از آغوش یکی جدا می شد و چند جمله ای می شنید و چند کلمه ای می گفت و باز هم آغوش یکی از ما بود که مامن چشم های پر از اشک او می شد.
مبهوت از همه دلتنگشی اش در آغوشش بارها آسمانی شدیم تا اینکه با دوستانش راهی مسجد کوفه شدند.
و ما ماندیم و گرمایی که هنوز در امتداد رد نگاه های آخرش جان می گیرد و این است قصه دلدادگی....
general.info-qr | |
Title | آغوش محبت |
Author | محمود جلیلیان |
Post on | 1395/10/11 |
general.info-tags | #طریق_الحسین #پیاده_روی_اربعین #اربعین_95 حضور_ملیت_ها_و_مذاهب حواشی_جذاب_اربعین_حسینی |
Comments