بسم اللّه
یکشنبه 4 آذر 1403

چرا امام حسين عليه‏ السلام در زمان معاويه قيام نکرد؟

پس از شهادت امام‏ حسن عليه‏ السلام، تعدادي از شيعيان به تصوّر عوض شدن شرايط، دور هم جمع شده، به اين نتيجه رسيدند كه با نامه ‏نگاري به امام ‏حسين‏‏ عليه ‏السلام، او را براي قيام برضدّ معاويه، به كوفه دعوت کنند و آمادگي و همراهي خود را تا پاي مرگ، به او اعلام كنند. يكي از اوّلين نامه ‏ها در اين زمان كه به وسيله يكي از شخصيت‏هاي بزرگ كوفه، به نام جَعْدَة بن‏ هُبَيرَة (پسرعمة امام حسين عليه‏ السلام نگاشته شده، چنين است: «تعدادي از شيعيان تو در اين جا تمايل فراوان به شما دارند و هيچ كس را با شما قابل مقايسه نمي‏دانند، آنها قبلاً ديدگاه برادرت حسن ‏[عليه ‏السلام‏] را در بازايستادن از جنگ، ‏دانسته ‏اند و تو را به نرمي با دوستان و شدّت با دشمنانت در راه خدا، مي‏شناسند. اگر مي‏خواهي اين امر [حكومت‏] را به دست‏ آوري، نزد ما بيا كه ما خود را براي مرگ همراه تو، آماده ساخته ‏ايم». امام‏ عليه السلام در جواب چنين نوشت: «من در اين زمان به اين مطلب [حكومت‏] اعتقاد ندارم؛ پس شما كه رحمت خداوند بر شما باد، تا زماني كه معاويه زنده است، حركتي نكنيد و در خانه‏ ها مخفي شويد و از برانگيختن بدگماني [حكومت‏] بپرهيزيد. اگر اتفاقي براي او افتاد [از دنيا رفت‏]، و من زنده بودم، آن هنگام، نظر خود را براي شما خواهم نوشت». پس از اين جواب و نيز به دنبال ملاقات‏ هاي حضوري كه گروهي از كوفيان با امام داشتند. كوفيان از اين كه امام‏ در آن شرايط، دست به اقدامي بزند، نااميد شدند و دعوت و نامه‏ نگاري را ادامه ندادند؛ اما اتّفاقي افتاد كه كوفيان را با تصوّر تغيير شرايط، به نامه‏ نگاري دوباره واداشت و آن، اعلام وليعهدي يزيد و فشار براي بيعت گرفتن براي او بود. اين اقدام معاويه، خلاف صلح‏نامة او با امام‏ حسن‏ عليه‏السلام بود كه بر اساس آن معاويه حق انتخاب جانشين براي خودش را نداشت. كوفيان كه ظاهراً از مخالفت امام‏ حسين عليه‏السلام با اين بيعت آگاه شده بودند، نامه‏ اي به امام‏ عليه‏السلام نوشته، از او خواستند تا برضدّ معاويه قيام كند؛ امّا وي اين درخواست را نيز نپذيرفت. علّت پاسخ منفي امام به اين دعوت‏ها، در زمان معاويه، مي‏تواند ريشه در مسائل زير داشته باشد: 1. وجود صلح‏نامه (كه مورد تأييد امام‏ حسين عليه ‏السلام نيز بود) و در آن تأکيد شده بود که پس از معاويه، قدرت به امام حسين عليه‏ السلام خواهد رسيد. 2. قدرت و شخصيت منافق گونه معاويه؛ زيرا او از يک سو از هر فرصتي براي ضربه زدن به خاندان علوي استفاده مي‏کرد و در اين راه حتي تا مسموم کردن و به شهادت رساندن امام حسن عليه ‏السلام پيش رفت و از سوي ديگر، وانمود مي‏کرد که به بهترين وجه ممکن، با اين خاندان، به ويژه شخص امام حسين عليه‏السلام مدارا مي‏کند و حرمت آنان را پاس مي‏دارد و بدين گونه در بين مردم، خود را به عنوان خليفه‏اي مشروع، معرفي کرده و چهره‏اي نيکو براي خود فراهم آورده بود. 3. پذيرش عمومي حكومتِ معاويه از سوي جامعه آن روز. 4. عدم اقبال عمومي شيعيان كوفه كه نامه‏نگاري‏هاي آنها برخلاف سال شصت، به صورت گسترده نبود. 5. روشن نبودن انگيزه‏هاي کوفيان و ديگر مسلماناني که از امام درخواست قيام برضد معاويه را داشتند.

نظرات