اسب بی سوار
1394/11/10
" اسب بي سوار "
اسبي بي سوار
شهامت زخم خورده ي مرد را
تصوير مي كرد
و سايه ي نا نجيب درد
از پلك خون آلود خيمه آويزان مي شد
روز ورق مي خورد
و سطر سطر سخاوت كودكان
خورشيد را پشت يال خونين اسب ها فرو مي برد
و غروب اتفاقي بود
كه سايه ي سنگين مرگ را
در رگ هاي بريده ي عشق مي ريخت
باد ، از چارسو مي وزيد
و در كور سوز خيمه ها
آتش را پاي فرار نبود
هيچ شعله اي
ايثار را به خاك مبدل نمي كرد
و فرسايش آب
دليل محكمي بود
بر پيمان شكني زمين
صفحه 1
آسمان دستش از همه جا كوتاه
حقيقت محض را مي گريست
و باد همچنان
از چارسو مي وزيد
تا اسبي بي سوار
فریاد گودال را
زنانه شيون كند !!!
اطلاعات اثر
کد QR اثر | |
عنوان اثر | اسب بی سوار |
هنرمند | علی حسن غلامی |
ارسال شده در | 1394/11/10 |
تگ ها |
نظرات