بسم اللّه
28 Apr 2024
general.type-literature
اربعین اربعین دلم تنگ است بادها هم پیاده می آیند تا ببوسند خاک پایت را آسمان هدیه می دهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت... حب الحسین حسین!کربلای تو عشق را معنا کرد و انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو حضور همیشگی در همه... بوی کربلا بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد دلش چون کربلا کوی حسین است و... کاروان اربعین آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام از در و دیوار... خاطراتِ بسم الله الرحمن الرحیم خاطراتِ "پیاده روی کربلا"   دوربین فیلم برداریش دستش بود و در پیاده روی از قدم... به اربعین... به اربعین همه خونگریه های دشت و کویرم کجاست قلب صبوری که گم شده ست مسیرم   چو قطره ای... گم می شود رو به سوی راه تو چون و چرا گم می شود اسم ها و رسم ها و ادّعا گم می... قافله می رسد از دور قافله می رسد از دور و یکی کم باشد به گمانم که همان سوره ی مریم باشد   به پریشانی... رباعی های اربعین   یک بر علیه داعش)) ما پای پیاده با زن و با فرزند تو تیر و تفنگ و حیله و... در هوای اربعین شعر اول بیراهه رفته است هرآن کس که بی شماست راهی که می رسد به خدا راه کربلاست موکب به... چند روز زندگی در وطن تمام سال را اندیشیدم که چرا طعمِ این سفر فرق داشت با دیگر سفرهایم تا حدیث شریفی روزی ام شد... چهل حدیث عاشقانه السَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَتِيلَ اللَّهِ وَ ابْنَ قَتِيلِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وِتْرَ... شفا «  بسم رب الحسین »     از عاشورا فقط تشنگی حسین (ع) را به ما آموختند، در حالی که... شاطری که در عمرش دست به خمیر نزده بود... شاطری که در عمرش دست به خمیر نزده بود... در طریق الحسین(ع) تقریبا در هر موکب یک نانوایی سیار وجود... شروع حرکت پیاده روی بسم رب حسن(ع)  روایت سفر #اربعین با عکس ها و قلم خسته ی من . #روایت اول: -آقا کجایی شمااا؟... از مرز تا نجف بسم رب حسن (ع) روایت دوم: و رسیدیم مرز؛#مرز مهران.  دائم حواسم به #پاسپورتم بود تا گم نشود - خب... سِفر عشق   سِفر عشق روایتی از  یک سفر آفاقی، انفسی و  دانشجویی به کربلا صفر  (اربعین) 1435  ه.ق  آذر 1392 ه.ش... کوله پشتی... کوله پشتی... کوله پشتی ام را پیش یکی از دوستانم گذاشتم تا برای آخرین بار حرم حضرت امیر را زیارت... من مسلمان نیستم با بند کوله اش داشت بازی میکرد . دست های پدرش از شدت خشم میلرزید . شیشه ی مشروب را... مسیر سبز   با  چشم  بسته  میان  دلم ،  آه ،   می روم درکوچه های شهر به یاد حرم راه می...