^{تنها تویی پناهم} _{بسمه تعالی   طاقت نداره این دلم پر میکشه سمت حرم به سوی سلطان کرم بازم هوا بارونیه توی دلا...} ^{ابتدای بیداری} _{دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی است دوباره حال همه عاشقان تماشایی است که فصل پر زدن...} ^{پایی که چا نماند !} _{خاطره من کجا هستم ؟ مامور گمرکی که به همه مسافرین لبخند میزند ، سربازی که وظیفه ای جز ایستادن...} ^{از شرق و غرب} _{بسم الله الرحمن الرحیم اینجا کشیده ایم به شوق تو صف همه سوی تو عازمیم به شور و شعف همه...} ^{قبله‌ی مایل به خدا} _{یک روز پیاده کربلا خواهم رفت پابوس امام سرجدا خواهم رفت دل، قبله‌ی اشک است به خود می‌بالم تا قبله‌ی...} ^{یعنی عشق} _{بی‌وقفه، پیاده، بی‌هوا، یعنی عشق این زمزمه این برو بیا، یعنی عشق بر سر زدن و سینه زدن یعنی جان...} ^{عاقبة الحسینی} _{با هر نفسی که می‌زنم می‌خوانم: من خادم شاه کربلا می‌مانم عمری‌ست گرفتار مقاتل شده‌ام من عاقبت الحسینی‌ام... می‌دانم} ^{طریق الحسین} _{بسم رب الحسین طریق الحسین دوباره مطلع شعرم طریق الحسین شد دل مجنونم جذب مغناطیس حسین شد توبیا تا طریق...} ^{خاطره ی ناتمام...} _{باگامهایم مینویسم روی جاده من خاطرات اربعینم راپیاده درسطراول مینویسم بارالها بااین قدمها درفرج تعجیل فرما دربین ره یادی کنم...} ^{سفرنامه یک دانشجو} _{1.همت دیشب ساعت 1 بامداد به پشت مرزهای شلمچه رسیدیم. به دلیلی مرزها بسته شده بود.هر لحظه به خیل جمعیت...} ^{طریق الحسین} _{بسم رب الحسین طریق الحسین دوباره مطلع شعرم طریق الحسین شد دل مجنونم جذب مغناطیس حسین شد توبیا تا طریق...} ^{مسافر پیاده} _{"مسافر پیاده" شوق سفر داشتم پیاده ... پا به پای تو ...                ولی ... مسافر عاشق من ! قول بده...} ^{از حرم تا حرم} _{کوله ای روی دوشش کبوتر مادری بسته سربند برسر در صف زائران  یک برادر از حرم تا حرم روضه می...} ^شیعه _{چهل ساله شدم احساس مردبودن پیرم می کند ولی کافی نیست درمسیررسیدن به تو ازخودپیاده شده ام روزهاشبیه سال درگذرند...} ^{نامه انتظار عشق} _{بسم الله الرحمن الرحیم چند وقتی که در سفر بودم هر از گاهی به هر بهانه ای یادت می افتادم،...} ^{در مَدار اربعین} _{در مدار اربعین   صف کشیدند روبرو ، کفّارها عقرب جرّاره و خونخوارها اژدهای هفت سرهم دیده شد داعش و...} ^{حظه های ناب عاشقی} _{وقتی لنز دوربین رسانه های بیگانه از ثبت لحظه های ناب عاشقی عاجز ماند رسانه هایی که چشم تیز بین...} ^{لحظه ی شیرین وصال} _{دلم دارد هوای کربلای یار اباعبدلله شده ام باز اسیر دل بیمار اباعبدلله هرچه گفتم به زیارت بروم پابوستان نشوم...} ^{سوغاتی ها} _{به نام الله سوغاتی ها   حاج حسن توی غلغله‌ی جمعیت داد زد: اینجا مقام خیمه‌ی حضرت عباس است... بقیه‌ی...} ^{سوغاتی ها} _{به نام الله سوغاتی ها   حاج حسن توی غلغله‌ی جمعیت داد زد: اینجا مقام خیمه‌ی حضرت عباس است... بقیه‌ی...}