بسم اللّه
شنبه 29 اردیبهشت 1403

«انا حمارک»

1395/10/11

به او نگاه کرد و با صدایی رسا گفت:

«هله، هله بیک یا زایر، انا حمارک.»

زائر ایرانی  - با این که طالب علوم دینی بود و به خوبی با زبان عربی آشنا -  مراد او را درنیافت. یک دم ایستاد و با خود اندیشید که «من الاغ تو هستم» یعنی چه؟! شاید در این جا رسم است که این گونه عرض ارادت کنند و او می خواهد جمله ای مانند این بگوید: «من نوکر شما هستم.» شاید هم... .

آن مرد عربِ درشت هیکل و چهارشانه  - که در کنار راه به شکل چهار دست و پا روی زمین قرار گرفته بود -  دوباره گفت: «انا حمارک» و این بار افزود:

«هر کسی در راه نجف تا کربلا به زائران چیزی می دهد (یکی غذا، دیگری میوه، آن یک دستمال کاغذی و فردی دیگر...) ولی من  - که خود، نیازمندم -  چیزی ندارم که بخواهم به دیگران بدهم. تو را به خدا سوگند بیا و سوار من شو. این افتخار را از من دریغ مکن که برای چند قدمی هم که شده، زائر حسین (علیه السلام) را با خود ببرم.»

بغضی وصف ناپذیر گلوی زائر را می فشرد. او که هرگز به خود اجازه چنین کاری را نمی داد، برای مرد عرب دعا نمود و به حرکتش ادامه داد، اما صدای مرد عرب را از پشت سر می شنید که گویا به زائری دیگر می گوید:

«هله، هله بیک یا زایر، انا حمارک.»


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثر«انا حمارک»
هنرمندمحمد کاظم حاج شریفی
ارسال شده در1395/10/11
تگ ها #طریق_الحسین #پیاده_روی_اربعین حواشی_جذاب_اربعین_حسینی

نظرات