تو می آیی به سویم
1395/10/02
تو می آیی به سویم...
هر قدم یک پنجره از نور وا می شد به سویم
می توانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
قطره ام اما سر دریا شدن دارم دوباره
می روم دل را در اقیانوس نور تو بشویم
جای تو بر صورتم دست نوازش می کشد اشک
جای دستت می زند باد سحر شانه به مویم
حرم و دارم به سمت شاه بر می گردم ای کاش
گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم
لطف تو دیگر مجال شرم را از من گرفته 1
مرحمت کردی نیاوردی بدی هارا به رویم
پا برهنه می دوم سمت تو ،مست از جام عشقم
جرعه جرعه چای شیرین عراقی ها سبویم
آنقدر مستم که گاهی از خودم می پرسم اصلا
من به سوی تو میایم ...یا تو می آیی به سویم
بغض هایی در گلو دارم...که می گیرد نفس را
فاش خواهد شد میاد صحن تو راز مگویم
بی تو سر شد در میان غفلت و حیرت جوانی...
با تو اما آب رفته باز می گردد به جویم
*******************************************************
1.از حر مجال شرم گرفته ست خنده ات
یعنی که از تو شکوه ندارم...بیا فقط
محمدعلی مجاهدی(پروانه)
کد QR اثر | |
عنوان اثر | تو می آیی به سویم |
هنرمند | محمدجواد الهی پور |
ارسال شده در | 1395/10/02 |
تگ ها | #طریق_الحسین |
نظرات