12 کیلومتر تا عشق
1395/10/01
(خاطره ورود به کربلا)
12 کیلومتر تا عشق
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا...»
این برای من، فقط یک بیت شعر نیست، الان آن را با تمام وجودم حس میکنم.
نزدیک کربلاییم، عقربه های ساعت، هر لحظه از هم سبقت میگیرند و من، از ترس اینکه بیدار شوم و همه این ها خواب باشد؛ چشمانم را محکم میبندم.
چشم که میگشایم، تابلوی«12کیلومتر تا کربلا» ضربان قلبم را تند تر میکند؛ درونم غوغایی برپاست...
آرام زمزمه میکنم: یعنی فقط 12 کیلومتر فاصله است؛
12 کیلومتر تا رسیدن به آرزوی چندین ساله....12 کیلومتر تا دریافت مزد عزاداری ها...12 کیلومتر تا عشق...
**********
در این لحظات که زمان در درونم متوقف شده و تک تک سلول هایم سکوت کرده اند،
قطره اشکی سکوت را میشکند و بر کویر گونه هایم میچکد.
چشمانم تکانی به خود میدهند و به آسمان خیره میشوند.
اما زبانم همچنان در بهت به سر میبرد و یارای شکرگزاری ندارد؛
قلبم زبان میگشاید: «معبودم، چگونه تو را سپاس بگویم که شبِ جمعه، شبِ دوازدهم محرم که به روایتی شهادت امام سجاد علیه السلام و نیز سالروز به خاکسپاری اجساد مطهر شهدای کربلاست؛ به این سرزمین قدم نهادیم...»
بعد زبانم به خود می آید و با حیرت میگوید: من و هوای کربلا؟! الحمدلله...
در این بازی ثانیه ها، 5 کیلومتر دیگر طی میشود.
7 کیلومتر تا کربلا مانده و ماهی دلم، با بی قراری خود را به دیواره ی این تُنگ بلوری می کوبد.
الان دیگر همه یِ من، به خط شده و دست ادب بر سینه نهاده اند.
فقط خاطرم هنوز آماده نیست و حیران میگوید: این یک رویاست...؟
پاسخش را دلم میدهد: نه، این تعبیر رویاست...
و وارد کربلا میشویم؛
گنبد طلایی نمایان میشود و
قلبم با طپش، چشمانم با اشک، شُش هایم با نفس، دستانم با نشستن به سینه و زبانم؛ همه یک صدا زمزمه میکنند: «السلام علیک یا اباعبدالله...»
به آسمان که ماه در آن خودنمایی میکند، خیره میشوم؛ گویا ماه هم گریان است...
(این نخستین تجربه زیارتی من است، البته در ماه محرم امسال و قبل از ایام اربعین این توفیق حاصل شده است...)
کد QR اثر | |
عنوان اثر | 12 کیلومتر تا عشق |
هنرمند | فاطمه حکم آبادی |
ارسال شده در | 1395/10/01 |
تگ ها | #طریق_الحسین |
نظرات