خاطرات حضرت رقیه (س )
1395/09/21
خاطرات دختری غمدیده خطاب به بابا
ای سر بریده که از من بریدی
لب واکن امشب بگو جی کشیدی
من روی نیزه سرت رو می دیدم
تو دخترت رو تو بازار ندیدی
ای فدای سرتو ، سر من
کاش می برید ، یکی حنجر من
رو نیزه قرآن می خونی بابایی
تو دیر راهب می مونی بابایی
امشب نمیخوای کنارم بشینی
من رو ، رو زانوت بشونی بابایی
آه ، لب تو ترک خورده بابا
آه ، دختر تو کتک خورده بابا
ما رو تو بازار که بردن نبودی
کل تن من پر از کبودی
هیچی برام سخت تر از این نبود که
گفتش به من خارجیه یهودی
داغ دلم از یه بزم شرابه
حتی خیالش برا من عذابه
بابا ببین چی سر ما اوردن
آستین پاره برا من حجابه
بعیده که زنده بمونم
آه ، کار زجره لکنت زبونم
اطلاعات اثر
کد QR اثر | |
عنوان اثر | خاطرات حضرت رقیه (س ) |
هنرمند | مریم سادات حسینی امامی |
ارسال شده در | 1395/09/21 |
تگ ها | #طریق_الحسین |
نظرات