بسم اللّه
یکشنبه 4 آذر 1403

مسیر عاشقی

1395/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

اينجا نجف،تازه اول راه است ؛ البته براي تو که توانت همين هشتاد کيلومتر است نه براي کسي که از بصره يا کيلومتر‌ها دورتر، هفته‌هاست پا در اين مسير نهاده. تازه اول عاشقي است ، عشقي که تاکنون آن را تجربه نکرده‌اي ولي خيلي تعريف آن را شنيده‌اي؛ به همين دليل هم نوعي خوف و رجا در تو ايجاد شده ، رجاي وصول به معشوق و خوف از قدر ندانستن لحظه ها و فرصت ها . هرچند که لحظه هايش از عمر تو حساب نمي شود اما گويي تنها همين لحظات است که سازنده عمر توست، به آينده ات شکل مي دهد و شايد، شايد مسير زندگي ات را تغيير دهد و البته که تغيير مي دهد؛ چون اين معشوق با همه ي معشوق ها فرق دارد. وصال او تازه اول مسئوليت هاست، تازه اول قول و قرارهاست، تازه اول راه است؛ وصال او پايان عشق نيست، آغاز عشق است، وصال او آغاز راحتي و آسايش نيست،بلکه آغاز مصيبت هاست.مصيبة ما اعظمها و اعظم رزيتها في الاسلام است. اما مصيبتش هم با همه ي مصيبت ها فرق دارد؛ مصيبت او انسان ساز است، تکامل بخش است و به عبارت بهتر انسانيت ساز است و مقدمه ظهور. آخر او مصباح الهدي است، سفينة النجاة است، او اباعبدالله است.

گامهايت، گامهايت را آهسته تر بردار، اينجا مسير بهشت است؛ بهشت هم از آن زايران اوست اگر هم بي لقاي او به بهشت روي، ميهمان ملاقيان اويي. از اينجا بايد همه ي اولياء و اوصياء بگذرند. انگار اين پاي ها ديگر از آن تو نيستند، اينها در مسير معشوق،سر از پا نمي شناسند، توجهي به تو و درد تو ندارند. فقط رکوع و سجود مي کنند.اينها خواب را هم از تو مي ربايند.((خستگي))براي آنها معنا ندارد، چون اين واژه در مسير بهشت راه ندارد. حق هم دارند اينگونه باشند. آنها خوب مي دانند ارزش اين رکوع و سجودها را.آنها فهميدند با هر بار برخواستن يک حج عمره به تو مي دهند و هر بار که سر بر زمين مي سايند يک حج تمتّع. آخر هيچ کجا براي آنها کرب و بلا نمي شود! اينجا ثبات قدم لازم است.

در سرزمين بلا، تنها يک بلا وجود دارد و آن غفلت است. غفلت از معشوق، نشناختن هدف، نشناختن خود و خدا، نشناختن ولي خدا. هر قدم کي مي‌نهي گويا بر اينها قدم گذارده‌اي، هر قدم تو حجابي را پاره مي کند که نياز به چله‌ها و مراقبت‌ها دارد. نگو با عقل جور در نمي آيند؛ کمي به عقل خودت شک کن. مگر نمي داني کشتي محبوب تو وسيع ترين کشتي هاست. و هر که بخواهد مي تواند سوار بر آن شود. مگر نمي داني کشتي محبوب تو از هر چيز تو را سريع تر به مقصد حقيقي‌ات مي رساند و به غايت خلقتت نزديک تر مي کند.

اينجا همه سوار بر کشتي اند، کاهل و عاقل، عارف و غافل. در اينجا تو هيچ کاره اي، همه کاره اوست. پس عنانت را به او بسپار.

نَفَس هايت، نفس‌هايت را عميق‌تر بکش. هواي اينجا هم با همه جا فرق مي کند.اينجا فقط اکسيژن ندارد، اکسير دارد. هر نفسي که مي کشي، مي فهمي دلت جلا يافته است. اکسير ان جواني نمي دهد، چون جواني متعلق به انسان زنده است. اکسير اين مسير تورا زنده مي کند. تازه مي فهمي مرده بودي ، اما حالا زنده شدي و جور ديگر مي بيني.

گرما و سرما برايت معنا ندارد. اينجا اگر اتش نمرود هم باشد بر تو سرد و سلامت مي شود.

خوب نگاه کن!تنها تو عاشق نيستي؛ او عشاقي داردکه از تو مجنون ترند. اين جنون تازه اول عقلانيت است.

اينجا، رقابت است؛ اما نفر اول و دوم و سوم ندارد، همه مي‌توانند نفر اول باشند. اينجا مسابقه ي محبّت است. هر ظرفي ببري پُرَش مي کنند.

وقتي دقيقتر نگاه مي کني، رقبايت عاشقاني هستند که گويا سالها با آنان معاشقه داشته اي، زيسته اي، انس داشته اي، هم کلاسشان بوده اي؛ اينجا هيچ کس غريبه نيست، همه آشنايند. هيچ کس رفيق تازه نيست، همه رفقاي قديمي تواند که سالهاست با آنان همسفري. چه اخوتي!چه رقابتي! چه رفاقتي! مال تو يا مال من ندارد، چون همه از آن براي معشوق است. اينجا همه يک انسانند، همه يک نام دارند، همه زائر الحسين‌اند. آری ایشان همان زمینه‌سازان ظهورند که با اجتماع خود در دل دشمن رعب و وحشت ایجاد و نام حسین را جهانی کرده‌اند. آری معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد. لذا اولین معرفی‌نامه حضرت حجّت ذکر مصیبت جدّ غریبشان است.

معشوق تو عاشقاني دارد که پير و جوان نمي شناسند، بزرگ و کوچک ندارند؛ همه بزرگاني جوان و بزرگوار هستند. در مسير اين محبوب همه بزرگند، چون او بزرگ است، سيد است؛ در دنيا سيد الشهداست و در آخرت سيد جوانان اهل بهشت.در بهشت که کهنسالي راه ندارد، همه جوانند. اينان چنان عاشق اويند که بي حضور او پاي در بهشت نمي گذارند؛ منتظر روضه ي اربابند تا وارد رضوان شوند. بگذار تا فاش گويم: بهشت بي ياد او معنا ندارد؛ آدم(عليه السلام)هم وقتي به اسم او مي رسد گريه مي کند، يوسف (عليه السلام) در قعر چاه بر او گريه مي کند. گريه بر او شرط پيمبري است.

اينجا آسمان به زمين غبطه مي خورد. او خوب مي داند ارزش اين سرزمين را. او اولين زميني که به چشم خود ديده اين سرزمين بوده. اينجا پيش از کعبه آفريده شده. اينجا بر خلاف هميشه از آسمان به زمين مي آيند، نوبت مي‌گيرند و لحظه شماري مي‌کنند.بايد هم اينگونه باشد وقتي خدا زائر اين سرزمين است! اينجا هر زائر زميني يک زائر آسماني به همراه دارد؛ براي او طلب غفران مي کند، او را حفظ مي کند و تا آخر عمر مشايعت مي نمايد. اينجا ره صد ساله يک شبه طي نمي شود، يک لحظه طي مي شود.

خوب نگاه کن؛ لحظه ي ديدار نزديک و نزديکتر مي شود. آب و هوا هرچه باشد مهم نيست، مهم اين است که هرچه پيش مي روي ملکوت به زمين نزديکتر مي شود.

((نسيمي جان فضا مي آيد /// بوي کرب و بلا مي آيد...))

خوب نگاه کن، به استقبالت آمده‌اند قرار بود تو به زيارت معشوق بروي، او پيش از آن به استقبال تو آمده، تو را به آغوش کشيده است. يادت که نرفته! مصيبت او بزرگترين مصيبت اسلام، آسمان ها و زمين است. اما او آمده تا اين مصيبت را از تو بزدايد و حجابي بر قلبت بياندازد.اما اگر مصيب را بيش از ظرفيتت بفهمي، ظرف دلت مي شکند.اين مصيبت آنقدر بزرگ است که اگر قرار بود همينگونه وارد اين وادي بلا شوي ، شايد تاب داغ او را تحمل نکني؛ شايد اگر گوشه اي از آن را بفهمي ديگر از داغ آن تاب نياورده و عده‌اي را داغدار خود مي کردي. اما اين معشوق با همه ي معشوق ها فرق دارد. او هم عاشق توست، پس سلامت عاشقش براي او موضوعيت دارد. 

با دیدن آن قبّه نورانی و پرچم برافراشته بر فراز حریم حرم، تمام خستگی راه تبدیل به توان و قوّت می‌شود. این حرم با تمام حرم‌ها فرق دارد. مولایت دوست دارد او را با همان تن خسته و گلوی تشنه و صورت سوخته زیارت کنی. شاید این دستور برای شباهت هرچه بیشتر به مولا باشد. البته گلوی تشنه‌ات را می‌توانی در حرم سقای دشت کربلا با چند جرعه آب صفایی بدهی. وصال معشوق دیگر وصف ناشدنی است. قلم‌ها در توصیف آن خشک شده و می‌شکنند. جفَّ القلم و انکسر.

 


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثرمسیر عاشقی
هنرمندمحمدرضا آرام
ارسال شده در1395/09/03
تگ ها #طریق_الحسین #پیاده_روی_اربعین مهدویت_ظهور

نظرات