از حرم تا حرم
1394/10/27
کوله ای روی دوشش کبوتر
مادری بسته سربند برسر
در صف زائران یک برادر
از حرم تا حرم روضه می خواند
روی دفتر قلم روضه می خواند
«حنجرش دور و خنجر معاف ست
بین تیر وکمان اختلاف ست
پیکر کودکی در مصاف ست
با دل مرد بازی نکن تیر
اینقدر یکّه تازی نکن تیر
بین میدان رجز خواندی امّا...
در صف ظالمان ماندی امّا...
خیمه در خیمه سوزاندی اماّ...
وای اگر روز محشر بیاید
صبر آل علی سر بیاید
شمر تا خنجرش را به کینه...
عمه آنسو که میزد به سینه-
-داد زد "پس رقیّه ، سکینه..."
سهم چشمانشان اشک و دود ست
صورت عمه امشب کبود ست
موسپید و نگاهش عمیق ست
پای زنجیر، بی تیر و تیغ ست
خط به خط خطبه هایش بلیغ ست
جاده ی دردش آخر ندارد
حیف دیگر برادر ندارد
سر به سر هدیه ی سر بیارند
قاسم و عون و اکبر بیارند
آنچه را که مقدّر بیارند
باز دخت علی ایستاده
گریه کرده، ولی ایستاده
***
روضه خوان خواند و از کربلا گفت
از بدن ها جدا سر جدا گفت
از توسل به او، از شفا گفت
در تن بی حسم حس می آمد
در حرم بوی نرگس می آمد
گریه کردم فراز سری را...
درد انگشت و انگشتری را...
خم شدم سجده ی آخری را...
مهر تربت دچار جنون شد
جانمازم پر از اشک وخون شد!
کد QR اثر | |
عنوان اثر | از حرم تا حرم |
هنرمند | ساجده جبارپور ماسوله |
ارسال شده در | 1394/10/27 |
تگ ها | #پیاده_روی_اربعین #طریق_الحسین #مبلغ_اربعین_شویم |
نظرات