اشک و ضریح
1394/10/25
اشک و ضریح
برای علیرضا مختارپور
اربعین1393خورشیدی
مردفکرش را هم نمی کرد شب اربعین،بین الحرمین!شاید خواب می دید.میان دسته هایی که هر کدام با شیوه های خاصی عزاداری می کردند گم شده بود.با فشار جمعیت وارد صحن متبرک امام (ع)شده بود.زل زده بود به ضریح نورانی امام (ع).چیزی شبیه معجزه او را به این نقطه نورانی رسانده بود.همانقدر عجیب که چند ماه تمام دنبال ضامن می گشت برای یک وام ناقابل دو میلیون تومانی و چند روز قبل از سفر یک آشنای دور با او برخورد کرده بود و ضامنش شده بود و وام جور شده بود.همانقدر عجیب که سرزنش نزدیکانش را نشنیده گرفته بود:بابا کجا میخوای بروی از کجا پول گیرمیاری تو که بیکاری،باید بطلبد و...به کار که رسید اشک از چشمانش سرازیر شد.هر جایی را که بشود فکرش را کرد دنبال کار گشته بود اما دریغ از یک جواب مثبت و این تنها راه باقی مانده بود.به خانه که رسیده بود همسر و دختر 2ساله اش را خبر داده بود که آماده شوند اگر خدا بخواهد راهی کربلا می شوند.پیش خودش گفته بود وقتی من هیچ قدمی بر ندارم طلبیدن چه معنی دارد؟همین که وامم جور شده است خودش نشانه ای است،نشانه ای برای طلبیده شدن .با چند نفر از آشنایان که ماشین داشتند خود را به مرز مهران رسانده بودند و از آنجا به نجف وبعد از آنجا تا کربلا سه شب و سه روز پیاده روی کرده بودند تا به این نقطه نورانی رسیده بود به جایی که یقینا به هیچ کس جواب منفی نمی دهد.
به ضریح زل زده بود . تمام این لحظات مانند فیلم از ذهنش گذشت.وقتی به خود آمد خود را نزدیکترین جا به بارگاه نورانی امام حسین (ع) دید.بلند شد و همانجا دو رکعت نماز شکر به جا آورد.میان آن ازدحام و شلوغی گویی هیچ چیز نمی شنید و محو شده بود.خودش بود خدایش و امام (ع) مظلومش.سکوت بود و نجوا و راز و نیاز، باید وقت را غنیمت می شمرد...
اربعین 1394خورشیدی
مرد به گیرنده تلویزیون زل زده بود و جمعیتی را می دید که دسته دسته هر کدام با شیوه خاص خودشان وارد صحن امام (ع) می شدند و از در دیگر صحن بیرون می رفتند.آتشی بر جانش شعله انداخته بود و اشک مرهمی بود بر این آتش.رئیس اداره شان با مرخصی او موافقت نکرده بود،گفته بود تو هنوز چند ماه بیشتر نیست که استخدام شده ای،به این زودی نمی توانم با درخواست مرخصیت موافقت کنم وانگهی اگر همه بروند که نمی شود؟چه کسی باید جوابگوی کسانی باشد که به اینجا می آیند؟...به خودش که آمد ضریح نورانی را جلوی چشمانش دید.رئیس اداره راست می گفت اربعین،زیارت ارباب،عاشورا و امام حسین(ع) همه جا با ماست و در وجود ما،در رفتارمان و در کردارمان هر جا که باشیم.
کد QR اثر | |
عنوان اثر | اشک و ضریح |
هنرمند | علی سبزی حسین آبادی |
ارسال شده در | 1394/10/25 |
تگ ها |
نظرات