اربعین
1394/10/23
خدا کنـد که اسـارت کمی زمـان بـدهد
وگـریـه ، پیـش مـزارت به من امان بدهد
که تـوتیای دو چشـمم کنـم غبـارِ رهـت
زمـیـن کمـی ز غبـارش بـه آسمان بدهد
اســیر و خسـته به درگاهت آمـدم، نکند
کـه نینـوا خـبـرم را بـه ایـن و آن بدهد!
که خـواهـری و مـزار برادرش ، چه کند ؟
خبر چگونــه ز انـدوه بیـکران بـدهــد؟
غـم اسیری و غربـت ، غـمِ خرابه ی شـام
روایت از چه کنـد یـا کـه را نـشان بدهد ؟
دلش خزانه ی درد است ... ، با عـزیز دلش
چگونه قصـه بگـوید کـه تـرجمان بدهد ؟
صدای کیست؟ به جز خواهری که میخواهد
زیـارتـی کند و شـرح داسـتان بـدهـد :
****
سـرت به نیــزه روان بود و من اسـیربلا
اراده کـرده خدا، این که امتحان بدهـم
شـبیـه قصـه ی مـادر، نـظـیر داغ پدر
شبـیـه زخم مدینه... ز دل فغـان بـدهم
سـرت به نیـزه روان بود و بیقـراریِ من
که شرح خون گلویت ، جـزع کنان بدهم
ولـیـک بـُغـض ِگـلو را نهـفته ام در دل
چـرا بــهانه بـه دسـت حرامیان بدهم!؟
به جـای نـاله ، خروشان صـدا بر آوردم
که خـفتگـان سـیـه روی را تکان بدهم
********
مپـرس حـال رقیـه مپـرس... خواهر تو
اگـر ز قصـه بپـرسی، زغـصه جان بدهد
کد QR اثر | |
عنوان اثر | اربعین |
هنرمند | رضا محمدصالحی |
ارسال شده در | 1394/10/23 |
تگ ها |
نظرات