بسم اللّه
شنبه 29 اردیبهشت 1403

ره آورد های سفر اربعین

1394/10/09

ره آوردهای سفر اربعین

قسمت اول

مهران...

شهر مهران یادآور روزهای پرخاطره و مخاطره دفاع مقدس است؛ به یاد آن روزها که برای آخرین بار مهران از چنگال بعثیان ، رهایی یافت و رزمندگان اسلام بر دیوارهای شهر نوشتند: « مهران آزاد شد؛ قلب امام شاد شد» و این نیز یکی از رموز عالم خلقت است که شادی قلب ولی خدا، شادی قلوب جماعت را به دنبال  خواهد داشت.

با مرور خاطرات ایام گذشته و عبور از پایانه مرزی و استقبال مثال زدنی برادران عراقی از زایران امام حسین (0علیه السلام)، مرز مهران را پشت سر گذاشته و طریق نجف را در پیش می گیریم.

  هنیئاً لکم یا زوار اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

قسمت دوم

ایوان نجف عجب صفایی دارد...

از مهران تا نجف اشرف فاصله ای نسبتا طولانی است اما به راستی این کدام آهنرباست که خلق الله را همچون براده های آهن به سوی خود می کشاند، آنچنان که گذشت زمان محسوس نیست و اصولا عشق نقطه مقابل فاصله هاست و گویا داستان غیبت و انتظار نیز از همین جنس است و انتظار به مفهوم واقعی عین وصال است اگر:

در ره منزل لیلی که خطرهاست در او                                       شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

به چشم به زدنی در مقابل ایوان نجف دسته به دسته ایستاده ایم و نمی دانم از چه رو داستان ملکه صبا و جناب سلیمان نبی همچون صحنه های تئاتر در مقابلم تداعی می شد

...السلام علیک یا امین الله فی ارضه

قسمت سوم

حالمان خوب است...

پس از  زیارت و اندک استراحتی مختص با کسب اجازه از پدر امت، حرکت از نجف به طرف مسیر نورانی کربلا را آغاز کردیم، ستون ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشتیم، تا آنکه در پایان روز اول به ستون رمز آلود 313 رسیدیم...

...اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده

اینجا موکب به موکب به ما آب می دهند. از ما خواهش می کنند از چای شان بنوشیم. هیچ وقت احساس تشنگی نمی کنیم. موکب داران ندا می دهند:

هلابیکم  یا زوّار...

از بازار ردمان نکردند! بهمان هتک حرمت نشده. خانم ها به راحتی چادر سرشان است! سرمان را که بالا می آوریم، تا چشم کار می کند پرچم قمر منیر بنی هاشم بالاست! خدا را شکر سرنیزه نمی بینیم. تنها پاهایمان تاول زده. فقط همین. دست و پاهایمان با زنجیر بسته نشده. جای تازیانه روی کمرمان نیست. مسیر هم تماما آسفالت است. بیابان ها خار مغیلان ندارد. دختر بچه هایی هم دارند پیاده می آیند. گوشواره، زینتِ گوش هایشان است. خیالشان راحت است که پدر حالش خوب خوب است. برای همین اینجا در موکب ها، با خیال راحت استراحت می کنند، تنها می خواهیم به کربلا برسیم. برسیم بین الحرمین دیگر دغدغه ای نداریم. نگران نیستیم که از خرابه بپرسند. نگران پس دادن امانتی نیستیم.

 

قسمت چهارم

ستون 1000...

ستون هزار را که می گذرانیم حال و هوا به کلی عوض می شود، نسیمی روح بخش چهره ها را نوازش می دهد، اصلا از اینجا به بعد هوا بارانی است ، حتی اگر خورشید در بالاترین سطح خود نور افشانی کند و هوا شناسان عالم با رمی و اسطرلابشان عرض اندام کنند ؛ از اینجا به بعد آب و هوا حسینی است و نوشیدن آب بدون یاد حسین علیه السلام غیر ممکن است ؛ همه نشان ستونی را می گیرند که از آنجا گنبد طلایی رنگ قمر بنی هاشم پیداست .

السّلام علیک یا حامل لوا الحسین(علیه السّلام)

قسمت پنجم

شارع عباس- ستون 1342

با مشاهده ستون 1342 شارع عباس مقابل ماست ،کوله پشتی ها یکی پس از دیگری  همچون جهاز شتران از ارتفاع سینه ها به زمین می افتند:

بار بگشائید؛ اینجا کربلاست...

تراکم موکب ها و اصرار مردم و موکب داران برای اجابت دعوتشان انتخاب را مشکل کرده است؛ مردم کربلا واقعا سنگ تمام گذاشته اند، ای کاش ما هم برای زائران امام رئوفمان آن گونه می شدیم ، البته رسیدن به این فرهنگ زیبا دور از دسترس نیست ، در شارع عباس حال و هوای عجیبی است همه چشم ها به افق پیش رو دوخته شده است  تو گوئی هیچ کس حضور مجاورینش را حس نمی کند و تک تک این جمعیت میلیونی به سفر اختصاصی آمده اند :

  هنیئاً لکم

قسمت ششم

از شریعه تا شارع...

 ستون 1440 محل های بازرسی و یا به قول برادران عرب سیطره ها متراکم ترمی شوند با عبور از 2 سیطره به میدان مشک می رسیم که ظاهرا نزدیکترین محل به شریعه فرات بوده است ؛ نماد و سمبل این میدان مشکی است که به تیر غفلت و جهالت دریده شد و به راستی چه داستان غم انگیزی است تراژدی عاشورا و چه انسان های مقاومی بودند آنان که در آن نیمروز چلیپائی این حماسه را آفریدند و اصولا این چه رازی است در عالم که هر گاه شریعه ای را می بندند شارعی گشوده می شود آن روز شریعه فرات را بستند و امروز شارع عباس خیابانی است به وسعت عشق.

قسمت هفتم

بین الحرمین...

از میدان مشک مستقیم وارد فضای مشعشع بین الحرمین می شویم گفتگوی چند نفره گروهی از زائران شنیدنی بود ؛ بحث بر این بود که زیارت را از کدام حرم آغاز کنند که پیرشان گفت : عباس اسطوره ادب است و به پاس ادبش از حریم او وارد حرم حسینی می شویم؛

اخو زینب فرح بیکم. هلا و مرحب ینادیکم. یحییـکم ابو الغیـرة یحییـکم.  هلا بیکم یا زواری هلا بیکم..

 لختی بعد در مسیر کهکشان نورانی عتبه عباسیه از نظرها پنهان شدند ، در سنگینی فضا و آرامش عجیب حاکم برخیل عظیم زائران اباعبدالله مجالی برای سخن نیست و چه زیبا گفت عین القضاه که :

دیدار اولیائ حق را با سیر سنگلاخ های درون و برون ، لذتی است وافر و دیدار حسین علیه السلام چنین مسافری مطلبد که دیدارش دیدار خداست ، وآنکه سالکی است دلسوخته در لقائ محبوب و معشوق ، هدف و آرزویش باید که چنین باشد.

                                                                                     تا  باد  چنین  بادا...

والسلام

آذر ماه 1394


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثرره آورد های سفر اربعین
هنرمندمحمد حیدری شلمانی
ارسال شده در1394/10/09
تگ ها

نظرات