بسم اللّه
یکشنبه 4 آذر 1403

یوسف لیلا

1394/10/06

«يوسف ليلا»

چه كسي بود كه آن گونه خرامان مي رفت؟

چه كسي بود كه دلواپس باران، مي رفت؟

حتم دارم كه همان يوسف ليلا بود او

كه در آن ظهر عطش جانب ميدان مي رفت

مادرش رنگ به رخسار خود انگار نداشت

مثل اين بود كه از كالبدش جان مي رفت

از همان دور به احوال پسر مي نگريست

هي از اين سمت به آن سمت، هراسان مي رفت

كمر يك نفر از داغ پسر خم شده بود

پدرش بود، كه با زخم فراوان مي رفت

زير لب مرد در آن لحظه چه با خود مي گفت؟

پسر ارشد او باز به ميدان مي رفت!

خواهر كوچك او بود به هنگام غروب

كه سراسيمه به آغوش بيابان مي رفت

خيمه گاه چه كسي بود در آتش مي سوخت؟

مادري ريخته در خويش، پريشان مي رفت ...

بعد از آن واقعه، در شهر زني را ديدم

دست در دامن صبر از پي درمان مي رفت ...

قرن ها مي گذرد، شهر پر از اندوه است

هيأتي سينه زنان، توي خيابان مي رفت ...

 


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثریوسف لیلا
هنرمندخدابخش صفادلی
ارسال شده در1394/10/06
تگ ها

نظرات