کهن سال ترین نخل
1394/10/06
کهن سال ترین نخل
... انگار او برای رسیدن، شتاب داشت
یک نیم روز فاصله تا آفتاب داشت
نزدیک تر مگر شده خورشید با زمین
آن روز، کوفه کوفه، دلش التهاب داشت
یک راه سمت شام و یکی رو به کربلا
بین دو راه مانده، حق انتخاب داشت
کج کرده بود راه خودش را به این طرف
از این که دیر آمده بود اضطراب داشت
کامل کند قصیده ی خورشید را مگر
در این سفر امید به این شعر ناب داشت
با قامتی خمیده، نود ساله می نمود
انگار مرد چشم به این آفتاب داشت
مویش سپید بود، در آن فصل ها، ولی
آن روز بر خلاف همیشه خضاب داشت
لبخند روی گونه اش آرام می دوید
در سینه اش اگرچه غمی بی حساب داشت
با«مسلم ابن عوسجه» از کوفه می رسید
وقت غروب بود که حالی خراب داشت
هر چند مرد، در نظر آرام می نمود
در جان خود «حبیب» هزار انقلاب داشت
£££
حالا به دشت سوخته ای خیره مانده بود
مردی پر از سکوت، که چشمی پر آب داشت
اطلاعات اثر
کد QR اثر | |
عنوان اثر | کهن سال ترین نخل |
هنرمند | خدابخش صفادلی |
ارسال شده در | 1394/10/06 |
تگ ها |
نظرات