بسم اللّه
شنبه 29 اردیبهشت 1403

پای پیاده بی پا

1394/10/04

پای پیاده بی پا

در راه ایستاده بوده و فریاد می زد: خادم، خادم الحسین
جمعیت فشرده می گذشت، مردها کوله پشتی داشتند، کودکان دستشان در دست مادرهای چادری بود، پیرمردها با شال کمرشان را بسته بودند. همه عجله داشتند مسیر را بپیمایند، هیچکس توجهی به او نمی کرد. دستش را بالا آورد و فریاد زد: خادم، خادم.
با چشمهایش مردمی را که می گذشتند زیر نظر داشت، نگاهش روی مردی که پای چپش کمی می لنگید قفل شد. مرد لباس سیاهی به تن داشت و یک چفیه دور گردنش انداخته بود. خودش را در مسیر او قرار داد. مرد چفیه دار خواست از کنار او رد شود که دستش را گرفت و گفت: ألم في القدم، انا خادم الحسین1
مرد چفیه دار خواست چیزی بگوید ولی او توجه نکرد و همین طور که می گفت: اهلا و سهلا
او را به کنار جاده برد و روی صندلی نشاند. مرد چفیه دار گفت: دست شما درد نکنه ولی ...
بین حرفش پرید و به فارسی با لهجه ی عربی گفت: شما ایرانی؟ خوش آمدید، اهلا و سهلا
بعد پای چپ مرد چفیه دار را روی پای خودش گذاشت و خواست کفشش را در آورد. مرد چفیه دار خم شد که دست او را بگیرد، او کفش را کشید که پای مرد چفیه دار جدا شد و او به پشت افتاد. بلند شد و با تعجب به دستهایش نگاه کرد، پایی مصنوعی در دستهایش بود، او اول به پای مصنوعی نگاه کرد بعد به مرد چفیه دار، آنوقت آرام گفت: تصادف کردید؟
مرد چفیه دار گفت: جبهه، ترکشِ خمپاره.
عراقی همانطور که نشسته بود و پای مصنوعی در دستش بود، چشمهایش پر از اشک شد، یادش آمد 26 سال پیش در جبهه به اجبار شلیک می کرد، اما سر اسلحه اش را بالا گرفته بود تا تیرهایش به آسمان برود. مرد ایرانی دست روی شانه ی او گذاشت. عراقی تکانی خورد به سرعت پایین شلوار ایرانی را بالا زد، اسپره ی بی حسی اش را درآورد و زانوی مرد ایرانی را اسپره زد، بعد با احتیاط پای مصنوعی را بوسید و آنرا به دست مرد ایرانی داد، مرد ایرانی داشت پای مصنوعی اش را وصل می کرد که عراقی کفش راست او را از پایش درآورد، پایش را مالید، اسپره زد و کفش را پس داد. مرد ایرانی کفشش را پوشید، پیشانی عراقی را بوسید و بلند شد. عراقی به فارسی با لهجه ای عربی گفت: با پای مصنوعی اینهمه راه را آمدی، خسته نشدی؟
مرد ایرانی در حالیکه داشت از عراقی دور می شد بلند خندید و گفت: پای راستم را گذاشته ام برای جنگ با داعش، اونوقت می بینی چطور با دو پای مصنوعی این راه رو پیاده تا حرم می رم.
مرد ایرانی رفت و عراقی هنوز روی زمین نشسته بود.
  
 

 1   پایت درد می کند، من خادم حسینم
 


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثرپای پیاده بی پا
هنرمندعلیرضا رشنو
ارسال شده در1394/10/04
تگ ها

نظرات