بسم اللّه
شنبه 29 اردیبهشت 1403

همه چیز

1394/09/28

همه چیزت را که دادی، صاحب همه چیز شدی، ارباب! از آن به بعد هر چه به تو متصل میشد، قیامت می کرد. حتی خاک پای عزادارانت. تا جایی که بیماری چشمان آیت الله بروجردی (ره) با خاک کف پای عزادارانت شفا یافت و تا آخر عمر به هیچ بشری برای چشمهایش مراجعه نکرد. ارباب من! شما تفسیر "الله الصمد"ی و هر که به  شما متصل شود، خدا بی نیازش می سازد و هرکه را به نوکری بار دهید، پادشاه عالم می شود.

به شما فکر می کنم و ارتفاع مقامتان. ذهن کوتاهم هرچه بیشر در شما فرو می رود کمتر بلندی تان را می فهمد. آخر، فهمیدن بزرگی عشقتان و جوشش خونتان بصیرت می خواهد و نوشتن از شما و هرچه در مدار شما می چرخد علامگی، که بخشیدن آن هم در ید قدرت شماست. حتی اگر مریدتان طفلی شش ماهه باشد، در مکتب شما گهواره اش دانشگاه می شود. تنها کاری که از من بر می آید، نوشتنی طوطی وار از شماست.

چه می شود که بعضی ها اینقدر شما را خوب می فهمند!؟ هنوز در بُهت ماجرایی هستم که همکلاسی ام از سفر کربلا برایم تعریف کرد. دوستم می گفت: راه های منتهی به کربلا غوغا بود. همه از همه جای جهان آمده بودند. موکب ها[ایستگاه های صلواتی] در میان راه به زائران امام حسین (ع) خدمت می کردند. مردم بومی هر منطقه هم سعی می کردند از این ضیافت عقب نمانند. سر راه زائران می ایستاند و به آنها التماس می کردند تا شبی را در خانه ی آنها استراحت کنند. ما هم مثل بقیه ی مردم در حال پیاده روی به سوی کربلا بودیم. یک نفر که از سادگی ظاهرش مشخص بود اوضاع مالی خوبی هم ندارد جلوی ما را گرفت  و التماس کرد تا شب را به خانه او برویم. آنقدر اصرار کرد که قبول کردیم. برای ما ماشینی کرایه کرد و ما را به روستای محل زندگی اش برد. به آنجا که رسیدیم با ایما و اشاره به ما فهماندند که به حمام برویم. همچنین اشاره کردند که جورابهایمان را هم بدهیم آنها برایمان بشویند. پس از شستن جورابها آب حاصل از شستن آنها را بردند و در زمین کشاورزی خود ریختند. وقتی علت را جویا شدیم گفتند این کار را برای برکت زمین شان می کنند. چون معتقد بودند امام حسین(ع) موجب برکت است و برکاتی معجزه آسا دارد، زائرانش هم که این همه راه پیاده به زیارت آمده اند هم از سوی امام حسین (ع) اذن معجزه دارند و با آمدنشان به خاک عراق، با خود روزی و برکت می آورند. این را می گفت و دلتنگی اش برای ضریح شش گوشه از چشم هایش معلوم بود. من هم غرق شده بودم در دوره کردن خاطرات سفر سال گذشته ام به عتبات، چه سفر عریبی است. هرکه یکبار میرود مبتلا می شود و دعایش ابتلای دیگران به این سرگشتگی ست که جز در حرم ارباب آرام نمی یابد. چه صفایی داشت بین الحرمین، حضرت عباس (ع) که هنوز هم فدایی برادر است و برای ورود به حرم ارباب باید از او اذن دخول گرفت. از عتبات نوشتن همت می خواهد و فرصت. چون هرچه بنویسی کم نوشته ای و فرصت میخواهد که حال و هوای جای جای سفر را بنویسی. یادش بخیر مسجد سهله، امام زمان(عج)، زیارت ناحیه ی مقدسه.

تنها چیزی که اکنون در ذهن مبهوتم تکرار می شود، چند سلام از سلام های امام زمان (عج) به جدش امام حسین (ع) در زیارت ناحیه مقدسه است، آنجا که می فرماید:

"أَلسَّلامُ  عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ.

سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده. "


اطلاعات اثر
کد QR اثر
عنوان اثرهمه چیز
هنرمندرقیه رحیمی
ارسال شده در1394/09/28
تگ ها

نظرات