اربعین
1395/10/30
مثل باران رسيده بر اين خاك، آمده رود رود گريه كند
روضه هاي عطش بخواند تا جاي هر كه نبود گريه كند
بازگردد به آن غروب غريب، ضجه ي ذوالجناح در گوشش
وسط خيمه هاي خاكستر در هياهوي دود گريه كند
برسد باز هم به آن گودال نيزه ها را كنار بگذارد
پيكري پاره پاره را آنگاه با نگاهي كبود گريه كند
برود بي مزاحمت لب آب همه را يك به يك مرور كند
تير و مشك و سوار بي دست و ضربه ي يك عمود… گريه كند
با برادر بگويد از شام و رسم مهمان نوازي كوفه
يا بپرسد از آن تن بي سر… گرم گفت و شنود گريه كند
ني سواري قاري قرآن پيش چشمش دوباره زنده شود
برسد تا تنور و طشت طلا در فراز و فرود گريه كند
قصه تا ميرسد به سر آرام برود تا خرابه اي تاريك
يك سه ساله بهار گم شده را كه سفر كرده زود گريه كند
او كه بيش از هميشه دلتنگ است صبر كرده چهل شبِ ابدي
تا كنار مزار يوسف خود در ركوع و سجود گريه كند
کد QR اثر | |
عنوان اثر | اربعین |
هنرمند | فاطمه عارف نژاد |
ارسال شده در | 1395/10/30 |
تگ ها | #طریق_الحسین #مبلغ_اربعین_شویم #پیاده_روی_اربعین #اربعین_95 #جریان_سازی معرفی_جایگاه_امام_حسین(ع) |
نظرات