به پشت سرت نگاه نکن
4 Jan 2017
امروز چهاردهم صفر سال یک هزارو سیصدو نودو پنج است. زمین شلمچه که روزگاری قدمگاه یاران خمینی بوده است، اکنون چشم انتظار کسانی است که قصد حرم و حریم یار که کمی آنطرف تر از مرز است کرده اند. این زمین اگرچه به ظاهر خاموش است و ساکت اما گرم است و پویا و همه چیز را مثل یک راز در دل خود پنهان کرده است. کمی که حواست را جمع کنی و گوشت را به نوایی که در این سرزمین پیچیده، بسپاری؛ صدای کسانی را می شنوی که آماده فتح الفتوح بزرگی هستند. سربازانی جان به کف که برای فتحی بزرگ خود را آماده می کنند. سرتاسر زمین و آسمان یکسره آتش شده و صدای توپ، خمپاره و شنی تانکهای دشمن که روی زمین کشیده می شود، فضارا پرکرده است. این طرف و در صف یاران خمینی هرکدام اسلحه بردوش و یکی یکی به خط شده اند و رو به سوی دشمن حرکت می کنند تا پنجه در پنجه دشمن شوند و راهی که سالها بسته بوده است را باز کنند. زمین شلمچه در آن روز با خون صدها و بلکه هزار رزمنده سیراب شد و چنانچه خود وعده داده بودند به قیمت جان خود راه را برای عاشقان حسین (ع) باز کردند.
اکنون و بعد از گذشت 27 سال از آن روزها راه برای رفتن به سوی حسین(ع) باز است. امروز و در چهاردهم صفر سال یکهزارو سیصدو نودو پنج چیزی نمانده که ظهر شود و جمعیت زیادی وارد مرز شلمچه شده اند. مقصد همه کسانی که به اینجا آمده اند یکی است؛ چه آن زن تنهایی که تمام وسایل سفرش را در یک کیف کوچک جاداده و آن را روی دوشش انداخته و شوق رفتن و رسیدن دارد و چه آنانی که گرو گروه قدم در این مسیر گذاشته اند. کوله هرکس تمام آن چیزی است که به همراه دارد اما اگر همین هم پای رفتن را کُند کند و مانعی برای رفتن باشد، باید آن را گذاشت و رفت. باید زودتر و تا دیر نشده حرکت کرد مگر نه اینکه امام دست یاری اش را به سویت دراز کرده و منتظر جوابی از سوی توست. باید هرچه زوتر هرآنچه دست و پایت را می بندد و وبال گردنت شده را بر زمین بگذاری. باید از دلبستگی های کوچک و بزرگی که رنگ و لعاب زمینی به خود دارند قطع تعلق کنی و رو به جلو حرکت کنی. باید مراقب باشی و به جامانده های دل و دنیایت توجهی نکنی و به عقب بازنگردی. نکند پای دلت هنوز گیر نگاه این عروس هزارچهره باشد و تو را سرد و قدمهایت را بی جان کند.
اما برای کسی که دلش را نه به امانت بلکه تقدیم حسین کرده است، جای هیچ نگرانی نیست. جذبه و کششی که حسین (ع) دارد همه چیز را در نظر انسان زیرو رو می کند و آن گاه تنها چیزی که برایت مهم می شود، رسیدن است؛ رسیدن به خود حسین(ع). آن زمان که هرچه دلبسته آن هستی، چه آنکه قیمتی ندارد و چه آنکه قیمتی است را از دست و پای وجودت جدا کردی قطعاً به حسین(ع) خواهی رسید.
امام دعوتنامه اش را برای هرکس که مهری از او در دل دارد فرستاده و درب خانه دل تک تک آنان را کوبیده. امام بهتر از هرکس می داند دل عاشقانش خانه اوست. عشقی که از محبت و شوق رسیدن به او تمامی ندارد و لحظه به لحظه بر آن افزوده می شود. راستی این چه محبتی است که انسان را این چنان غرق در خود می کند و پایانی برای آن نیست. محبتی که عین آن را در هیچ یک از محبت های زمینی پیدا نخواهی کرد.
اینجا ودر جمع دلدادگان حسین(ع) هرکس در گوشه ای دارد کوله اش را مرتب می کند. آنانی که رفیق و همراه دارند در بستن وسایل ها و کولهشان همدیگر را کمک می کنند. هرکس کوله اش را بر پشت میاندازد و اگر نتوانست آن را محکم کند باز کسی هست که او را یاری دهد. از دوست و همسفر گرفته تا آن رهگذری که تنها وجه اشتراکش، زائر بودن است. گذشت و مهربانی در این مسیر معنایی فراتر به خود گرفته و در قاموس واژگان نمی گنجند. هرچقدر محبت و این کیمیا را در زندگی روزمره ات و در شهر و محل زندگی ات ندیده و یا کم دیده باشی، اینجا همه چیز با محبت عجین است. وقتی در میانه راه خسته و گرسنه به موکبی می رسی و غذا را بدون طلب و گفتن از دست اهالی و خدام می گیری، این محبت است که چاشنی غذا شده است و تو را سیر می کند. با محبت است که نوشیدن جرعهای آب از دست دخترکان و پسرکان کوچک تو را سیراب می کند و با محبت است که قدم به قدم در این مسیر گام برمیداری. محبت، دوسداشتن و از خودگذشتگی مشق هر روز اهالی این سرزمین است و روز خود را این چنین آغاز می کنند.
اربعین و راه رسیدن به حسین(ع) زمان و مکانی جدای از حساب و کتاب ادم ها در این کره خاکی است. محبت و دوست داشتن جز در اربعین و در راه امام عشق در هیچ مکان و زمان دیگری به این وسعت دیده و لمس نمی شود. اربعین جلوه ای کوچک از دوران عصر ظهور است که راه را برای یاران امام حاضر، خوب می نمایاند و نشان می دهد.
کد QR اثر |
general.info-qr | |
Title | به پشت سرت نگاه نکن |
Author | سعیده اکبری |
Post on | 1395/10/15 |
general.info-tags | #پیاده_روی_اربعین |
Comments