واژه ها آشوبند،ذوالجنان گریان است

لحظه ها بی تابند،اربعین نزدیک است

اربعین لاله ی پرپر دارد

اربعین دیده ی خونین دارد

با کربلا شبی را سحر کنید

با چشم دل برای حسین گریه کنید

چهل روز عزای کربلای حسین بس است

آن سرخی طلوع وغروب خورشید بس است

اکسیر عشق بودی برادر برای من

سنگ صبور بودی برادر برای من

بعد از پدرسپر بودی برادر برای من

نامهربان وبدقول نبودی برادر برای من

جمع کردی آن شب خارهارابرادر برای من

وای بر من درطشت طلا دیدم سرت را

وای برمن خیزران می زد لبت را

وای بر من از شام بلا داغ دخترت را

وای بر من چه کنم ازداغ هجده یوسفم

وای بر من جستجوی کربلا دست وپاوسرجدا

وای بر من لاله ها راشکستند

وای بر من باغبان را سربریدند

وای بر من غنچه ام اصغر کجاست

وای بر من اینجا بهارم خزان شد

وای بر من شعر بی تابه کربلا شد

 واژه های زینب ودرد ودل های منا

بیا منا وکربلا صدای العطش میاد

خشکه لبای حاجیان صدای العطش میاد

مناشده کربلا دشت حسین وعباس

پشت در کربلا نیمه شبای اکبرم

صحن ابوالفضل وحسین ،دیدن نحر علقمه

برنیزه ها نوای خورشیدشنیدنی ست

خشکیدن یزید بر جایش دیدنی ست

بازوی عباس،پهلوی زهرا

عباس علمدار می زنه فریاد

حسین برادر برس به دادم

مشکه سوراخه ،رقیه بی آب

عباس علمدار خدانگهدار

دلم اسیره، سجاد می میره

تربت خونین،داره می جوشه

شده گریان همان لحظه که بابا

حسین آورد اصغر رابه دستش

که ای حرمله خشک است نایش

به فریادم رسید ای عرشیانم

گلوی اصغرم تیرسه شعبه

حسین پاشید خونش رابه عرش

که طفل شیرخوار سیراب شد باتیر

مدارش نیست انگار روی زمینش

زمانش نیست انگار روی پایش

دلم دریاچه ی خون است این جا

مه آلود است گریان است این جا