بسم اللّه
26 Apr 2024

خاطره ی پیاده روی اربعین 1395

‎10 Dec 2016

همیشه آرزو داشتم روزی زائر کربلا شوم ، اما اینکه چطور راهی این سفر می شوم را هرگز در ذهنم مرور نکرده بودم ، همیشه از امام حسین ع میخواستم در جوانی زائر ایشان شوم تا طعم شیرین عبور از بین الحرمین را در این دوران تجربه کنم .چند روز بیشتر تا اربعین حسینی نمانده بود که من برای زیارت سیدالشهدا انتخاب شده بودم.اما جنس این سفر با همه ی سفرها متفاوت بود . من باید مسیر رسیدن به حسین ع را پیاده طی می کردم .تمام و جودم را حسی دچار تلاطم کرده بود ،با خود می گفتم : خدایا این منم که برای زیارت مولایم دعوت شده ام ؟ خوابم یا بیدار؟ در همین حال و هوا یکی می گفت : این روزها کربلا غوغاست ، نرو شاید برایت اتفاقی بیفتد ، سفر پیاده ، خیلی سخت است . شاید کم بیاوری ....،،اما ندای قلبم به من می گفت برو .......این سفر ، دنیای دیگری را به روی چشم و دلت باز می کند و من بدون هیچ تردیدی ،راهی می شدم .سفر من آغاز شد ،سفری که با پای دل رفتم که من را بی قرار به سمت امام حسین می کشید .همراه سایر کاروانیان به سمت مرز حرکت می کردیم و به شلمچه می رسیدیم .شلمچه معبر ورود به خاک مقدس کربلاست .اینجا ازدحام بسیار و خیل مشتاقان حسینی که خود را برای ورود به کربلا ، آن هم در اربعین آماده کرده بودند ، مرز شلمچه را با شلوغی خاصی مواجه کرده است .چند ساعتی آنجا معطل و منتظر ماندیم و دائم می پرسیدم ، کی نوبت عبور ما می شود ؟ تا اینکه از مرز عبور کردیم .آن طرف ، مینی بوس هایی برای رساندن زائران به نجف مهیا بود و همراه سایرین ، سوار شدیم و حرکت خود را به سمت نجف آغاز کردیم . تمام مسیر حرکت به سوی نجف ، مملو از مردم مهربانی است که موکب هایی را برای آرامش زائران پیاده حسینی تعبیه کرده اند . مقابل کاروان های پیاده و ماشین ها می ایستد و از زائران برای استراحت و پذیرایی دعوت می کنند . جالب اینکه آنقدر خالصانه این کار را انجام می دهند که تو حس نمی کنی در این شهر ، غریب هستی و اصلا حتی هم وطن آنها نیستی .با خود می گویم چه می شد کمی از این مهربانی ها ، در زمان ورود سیدالشهدا به کربلا انجام می گرفت ، آخر آنها امام حسین ع را دعوت کرده بودند . ای کاش مردم عراق کمی مهربان بودند .آن وقت رقیه نازنین س برای دیدار پدر ، جان نمی داد . حالا که در راهم ، مدام در دلم زمزمه می کردم ، گاهی جای حضرت زینب برای فراق برادر ، ندبه می خوانم : که برادرم حسین جان از پا افتاده ام ، از بس که کنار هر جنازه صد چاک ، زانو زدم و نشانی از تو ندیدم . برایم رمقی نمانده خودت به من نشان بده ، ای بی نشانه ترین ! روا مدار که زینب با این پای تاول زده ، دل غمدیده و قامت خمیده ، در میان کشته های نینوا بچرخد و زمین بخورد و تو را نیابد .....، و گاهی خودم را جای دختر دلشکسته ای احساس می کردم که پدر عزیزش را مظلومانه در رکاب سیدالشهدا ع به شهادت رسانده اند و او وادی به وادی همراه کاروان می رود تا به اربعین برسد ........نزدیکی های غروب آقتاب ، مقابل دروازه ی ورودی کربلا رسیدیم و من نمی دانم این همه عطش و اشتیاق درونم را برای رسیدن به دوست ،چطور آرام کنم ؟ مسیر رسیدن به کربلا ، 20 کیلومتری می شود ، ازدحام جمعیت فوق العاده زیاد است و برخی در مسیر ، سوار بر تریلی هایی می شوند که برای زائران پیاده تعبیه شده است . ما هم همین طور ادامه می دهیم تا اینکه به نزدیکی های حرم حضرت عباس ع می رسیم . راستی چه سری است میان این آقای با کرامت و مولایش حسین ع این همه جمعیت عاشق ، اول به پابوس او می روند و سپس راهی حرم سیدالشهدا می شوند .راستی که عباس ، نمونه هستی در ولایتمداری و محبت به حجت خداست و اگر اینگونه نبود این همه عظمت و شکوه را در این وجود مقدس نمی دیدی . فردا اربعین است . خیل جمعیت ، تمام بین الحرمین را در برگرفته است ، شور حسینی همه جا برپاست و همه عزادران فریاد می زنند (( لبیک یا حسین )) این شعار همه ماست که از کودکی به عشق حسین زندگی کرده ایم و بر آرمان های حسینی تا پای جان ایستاده ایم . وفتی این شعار از سوی آن جمعیت تکرار می شود ، دلت بی اختیار به کاروانیان اسرای اهل بیت ع که آمده اند برای اربعین حسینی عزاداری کنند ، گره می خورد . راستی این همه عشق ، این همه شور مقدس که از عاشورای 61 هجری تا امروز یعنی اربعین 1438 ماندگار شده ، مرهون و مدیون اقتدار حضرت زینب س است که پیام عاشورا و فرهنگ ظلم ستیزی را در هستی ماندگار کرد . در آخر می خواهم صحبت امام حسین ع به زوار و عاشقان اربعینش در این راه و مسیر عشق و بندگی دلشیفتگان اباعبدالله الحسین به شما بگویم :

دارم میبینم با پاهای تاول زده

پیاده مهمون اند از راه دور اومده

دل ها قطره قطره راهی دریا شده

بیا که زینب هم داره میاد کربلا

میاد یه کاروان خسته از شام بلا

میان فرشته ها به خونه ی خون خدا

آغوش من بازه برای زوارم

به راهتون چشم من و علمدارم

کسی که با شوق زیارت اربعین

به عشق دیدارم میاد به این سرزمین

میان استقبالش زهرا و ام البنین

خودم مسافرای عاشقو صدا زدم

خودم دارم کنارتون میام قدم به قدم

خودم دل شما رو می برم به اون حرم

دوای درداتون غبار این راهه

به راهتون چشم شهید شش ماهه

تویی که اینجایی به دعوت خواهرم

خودم همراهت تا قیامت و محشرم 

بهشتی هستی با شفاعت مادرم

بهشت همه اش یه گوشه ای از این ضیافته

بهشت خودش تو آرزوی این زیارته

بهشت یه جلوه از شکوه این قیامته

یار من هرکی بیاد در خونه ام

منم دلم تنگه برای مهمونم

دلای دریایی میون این جاده ها

میان دریا دریا تو جمع دلداده ها

اسیر این راهن تموم آزاده ها

میام میون موکب ها کنار زائرام

میام خودم کنار تک تک مسافرا

میام برای آب و دونه کبوترا

آغوش من بازه برای زوارم

به راهتون چشم من و علمدارم


Details
general.info-qr
Titleخاطره ی پیاده روی اربعین 1395
Authorمریم سادات حسینی امامی
Post on1395/09/20
general.info-tags #طریق_الحسین #مبلغ_اربعین_شویم #پیاده_روی_اربعین #اربعین_95 امنیت_زوار تشکر از مهمان نوازی و کرامت موکب داران حسینی

Comments