بسم اللّه
6 May 2024

پیر زن روستایی

‎6 Dec 2016

چندمین بار بود که همراه سیل بی شمار جمعیت در این مسیر در حال حرکت بودم اما درست مثل روز اول مات و مبهوت بودم و یک لحظه از گنبد یار چشم بر نمی داشتم خیابان باب القبله تقریبا به آخر رسیده بود و نزدیک در ورودی حرم شده بودم. جمعیت فوق العاده زیاد و به شکلی فشرده بود که حرکت انبوه عاشقان به سختی و زحمت انجام می شد با اینکه واقعاً دوست داشتم برای چندمین بار خود را به ضریح عشق برسانم فکری در ذهنم گذشت و با خود گفتم برای اینکه زائرانی که تازه رسیده بودند کمتر اذیت شوند و بتوانند به ضریح برسند یا حداقل داخل حرم شوند، راه خود را کج کنم و به سمت بین الحرمین بروم. چند باری بی توجه به این افکار قصد حرکت به داخل حرم را کردم ولی هر بار به یادم می آمد که به علت ازدحام در ورودی و حتی داخل حرم چه فشاری به مردم می آید و بالاخره خود را قانع کردم که به سمت بین الحرمین بروم. در همین لحظه پیرزنی کوتاه قد و لاغر اندام که یک چمدان مسافرتی بزرگ روی سرش بود درست جلوی من ظاهر شد در میان آن همه ازدحام که حتی مرد های جوان هم به سختی حرکت می کردند و تعداد زنان بسیار کم بود دهان من از تعجب باز مانده بود که این پیرزن اینجا چه می کند! به چهره ی مبهوت من نگاه کرد و با یک لهجه ی غلیظ روستایی پرسید حرم حضرت ابالفضل (ع) از کدام طرف است راه را به او نشان دادم و قبل از اینکه بخواهم حرفی از شلوغی اطراف حرم بزنم پیر زن به راه افتاد و سیل جمعیت به شکلی معجزه آسا برای پیرزن شکافته می شد و به سرعت از من دور می شد و من با همان حالت تعجب و سردرگمی فقط توانستم دور شدنش را نگاه کنم...


Details
general.info-qr
Titleپیر زن روستایی
Authorسعادت سلیمانی
Post on1395/09/16
general.info-tags #طریق_الحسین #پیاده_روی_اربعین

Comments