بسم اللّه
24 Nov 2024

در سوگ اربعین

‎21 Jan 2016

     « اربعين »

 

در اين خرابة آباد اشك مي ريزم

براي حضرت سجّاد اشك مي ريزم

 

اگر به زلزله افتاد كاخ ابن زياد

زبان گشود علي  وار ؛ حضرت سجّاد

 

امير قافله بعد از حسين سجّاد است

همان اسير كه از هر چه بند آزاد است

 

همان كه بانگ علي از صداش بر مي خواست

حماسة ازلي از صداش بر مي خواست

 

چهل شبي كه گذشت باز در خروش آمد

شراب خون حسين اربعين به جوش آمد

 

***

 

چهل شب است كه خون موج مي زند در دل

جنون به مرحلة اوج مي زند در دل

 

چهل شب است كه خورشيد هم نمي تابد

نشسته بر سرش آوار غم نمي تابد

چهل شب است كه پروانه ها گرفتارند

اسير شعلة آتش ولي سبكبارند

 

چهل شب است زمين تيره آسمان تار است

حسين خون خدا ميهمان دلدار است

 

چهل شب است كه اهل خيام بيدارند

چهل شب است كه باران اشك مي بارند

 

چهل شب است كه در عرش و فرش ولوله است

چهل شب است كه زينب امير قافله است

 

چهل شب است كه در تاب هستم و در تب

دخيل بسته ام امشب به حضرت زينب

 

***

 

چه گويم از دل زينب كه در توانم نيست

كدام واژه بيارم كه بر زبانم نيست

 

گل هميشه بهار حسين ؛ « يا زينب »

عزيز فاطمه يار حسين ؛ « يا زينب»

 

سلام مرد عمل ؛ شير عرصة ايثار

سلام دختر زهرا و حيدر كرّار

 

سلام ماه فروزنده در سياهي شب

سلام عمّة سادات ؛ حضرت زينب

 

***

 

بهار شمّه اي از عطر دامنت بانو

ستاره ذرّه اي از زخمة تنت بانو

 

پر ملائكه سجّادة سحرگاهت

شرار آتش خورشيد ؛ شعلة آهت

 

هزار نوحه به سوز و گداز مي خواندي

و رو به قبلگه ني نماز مي خواندي

 

دو چشم مستت اگر تا سپيده بيدار است

و دست هايت اگر زخم خوردة خار است

 

به روي نيزه شهيدان عشق بيدارند

مباد از رخ زينب نگاه بردارند

 

گل هميشه بهار حسين ؛ « يا زينب »

عزيز فاطمه يار حسين ؛ « يا زينب »

 

سلام ماه فروزنده در سياهي شب

سلام عمّة سادات ؛ حضرت زينب

 

دگر صفاي گل ياس را نخواهي ديد

علي اكبر و عبّاس را نخواهي ديد

 

حسين را به صدائي شكسته مي خواني

نماز نافله ات را نشسته مي خواني

 

حسين گفتم و آتش به سينه ام افتاد

هزار شعلة سركش به سينه ام افتاد

 

حسين  و زينب  مثل دو بال پروازاند

هميشه با هم و با هم هميشه هم رازاند

 

حسين  و زينب  مثل ستاره و ماه اند

هميشه با هم و با هم هميشه همراه اند

 

پس از حسين بگو هر چه هست زينب بود

علم به شانه و پرچم به دست ؛  زينب بود

 

همان كه تا ابدالدّهر دور شمع حسين

هميشه مظهر پروانه است زينب بود

 

همان كه بوسه به رگ هاي خون چكانش زد

از آن شراب سبكبار و مست زينب بود

 

همان كه زادة مرجانه را به مجلس شام

به افتضاح كشيد و شكست زينب بود

همان كه گفت نديدم به غير زيبائي

و بر اريكة قدرت نشست زينب بود

 

همان كه رشتة تبليغ خصم كافر را

به بانگ خطبة غرّا گسست زينب بود

 

همان دلاور نستوه راه كوفه و شام

همان مجاهد مولا پرست زينب بود

 

همان كه در همه جا بانگ زد به حكم امام

 و مُرد و زنده شد از ماتم خرابة شام

 

چهل شبي كه گذشت ؛ باز در خروش آمد

شراب خون حسين  اربعين به جوش آمد

 

 

 


Details
general.info-qr
Titleدر سوگ اربعین
Authorزمان گلدسته
Post on1394/11/01
general.info-tags

Comments