بی تاب
9 Dec 2015
بسم الله الرحمن الرحیم
من در خیال روی او بی خواب گشته ام
حال مرا نگر چنین بی تاب گشته ام
مهروغمش زکودکی بر جان من نشست
از لطف حق من عاشق ارباب گشته ام
آن دم که جام وباده وپیمانه هاشکست
وقتی میان القمه ساقی به خون نشست
وقتی که پیر میکده از ماتمش شکست
خاک ره پسر بوتراب گشته ام
هنگامه ی تلظی کودک رضیع
در وقت بی قراری مادر علی
در سعی بین خیمه وساحل فرات
دنبال آب برای رباب گشته ام
همراه بانوی دو سرا زینب صبور
در جستجوی پیکر بی جان پر زنور
من در میان تیرها و نیزه شکسته ها
باجان خسته ودل خوناب گشته ام
در واپسین دقایق روز اضطراب
در بین آتش وعطش وخون والتهاب
دنبال دختران تو بر روی خارها
پای برهنه دیده پر آب گشته ام
من در خرابه کنار تشت طلا حسین
در کوچه های کوفه وشام بلا حسین
من در میان غارت گوشواره ها
دنبال مردانگی نایاب گشته ام
از تو همه خوبی ولطف وصفا حبیب
از من همه بد عهدی وجوروجفا حبیب
از مهربانی تووشرم گناه خود
شرمنده ام زخجالت آب گشته ام
general.info-qr | |
Title | بی تاب |
Author | معصومه شیخی |
Post on | 1394/09/18 |
general.info-tags |
Comments