کبوتر دل
15 Jan 2016
بسمه تعالی
شب جمعه شد دوباره
دل من چه بی قراره
واسه ی دیدن خورشید
دیگه چاره ای نداره
آخه این دل غریبم
تو قفس زندونی مونده
هوای قفس چه تنگه
دیگه طاقتی نمونده
آخه این دل اسیرم
پر و بالشو شکسته
میذاره سر روی دیوار
تن زخمی ، دل خسته
یاد اون شبای جمعه
که هنوز بال و پری داشت
برای خودش تو اون شب
کربلا هم وطنی داشت
یاد اون عطر خوش سیب
لحظه ی غزل سرایی
همه افتخارش این بود
که شده کرب و بلایی
دل من پر می کشید تا
برسه به آشیونه
همه لحظه در دعا بود
که بمیره عاشقونه
یاد اون بارون عشق و
یاد اون شبای مهتاب
پر کشیدن روی صحن و
دل دل یک دل بی تاب
چه نفس کشیدنی بود
توی اون عطر گل یاس
دسته دسته دل ، کبوتر
زیر اون پرچم عباس
یاد اون گوشه نشینی
توی شش گوشه مرقد
رفع خستگی یک دل
سر گذاشتن روی گنبد
شب جمعه شد دوباره
کبوتر آروم گرفته
انگاری از آسمون هم
نم نم بارون گرفته
کبوتر واسه قفس نیس
که با اونجا خو گرفته
آخه پس چی شد که این دل
هوای قفس گرفته؟
حالا اینجا توی غربت
دل من غمگین و زاره
حالا دیگه توی چشماش
امید و شوقی نداره
اما نه کبوتر دل
امیدت پس کجا رفته؟
ببین فطرس ملک رو
که تا اینجا پر گرفته
کبوتر چشماتو وا کن
آسمون بارون می باره
می بینی که اون فرشته
داره تربت و میاره
کبوتر پاشو که آقا
سراغ تو رو گرفته
میون این همه زائر
تو رو خادمش گرفته
پاشو ای کبوتر دل
حالا دیگه وقت کاره
می بینی که لطف آقا
حد و مرزی رو نداره
می بینی حتی تو ای دل
که توی قفس نشستی
توی غفلت و اسیری
پر و بالتو شکستی
وقتی که یادت نبود که
سرورت تو رو می بینه
ندونستی که اون آقا
برای تو دل غمینه
حالا می دونی که آقا
حرف دل ها رو می دونه
پاشو ای کبوتر دل
وقت رفتنه به خونه
پاشو که سرور و مولات
حرفای دلت رو خونده
دونه دونه اشک چشمات
حتی بی جواب نمونده
پاشو که رحمت آقا
تو رو در خودش گرفته
پاشو که واسه همیشه
دل من آروم گرفته
Details
general.info-qr | |
Title | کبوتر دل |
Author | فروغ آسایش |
Post on | 1394/10/25 |
general.info-tags | #پیاده_روی_اربعین #طریق_الحسین |
Comments