تذکره ی کربلا
13 Jan 2016
کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید
ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید
کاش آن روز که روزی مرا می دادند
بیشتر تذکره ی کرببلا می دادند
همه رفتند و من از هجر تو هق هق کردم
بخدا حضرت ارباب زغم دق کردم
کاش همراه تمام رفقا می رفتم
پابرهنه ز نجف کرببلا می رفتم
خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد
عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد
جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم
در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم
داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم
اربعین است ز افلاک نوا می آید
کاروانی بسوی کرببلا می آید
باز در کرببلا اهل حرم برگشته
خواهری پیرشده با قد خم برگشته
آب ارزان شده با مشک پرآب آمده است
پاشو اصغر که به سوی تو رباب آمده است
داشت با ناله میان همه او را می جست
دختری گریه کنان قبر عمو را می جست
آسمان ناله زد و روضه به مشکل افتاد
خواهری را همه دیدند ز محمل افتاد
دارد از شام شب تار به او می گوید
از غم کوچه و بازار به او می گوید
آه از شام، دلم از غم بازار شکست
حرمتم در وسط مجلس اغیار شکست
خیزران و لب تو، آه سرم می سوزد
کنج ویرانه، سه ساله، جگرم می سوزد
وای از آن لحظه که شمر از ته گودال گذشت
این چهل روز به ما مثل چهل سال گذشت
general.info-qr | |
Title | تذکره ی کربلا |
Author | مهدی چراغ زاده |
Post on | 1394/10/23 |
general.info-tags | #پیاده_روی_اربعین |
Comments