تقدیم به سالارشهیدان
2 Jan 2015
(1)
جهان به باورخونین محشرت نرسید اذان عشق به الله اکبرت نرسید
کمرخمیده سپیدار،خم شده افرا وهیچ سرو به بالایی سرت نرسید
کبوتراصغرشش ماهه بودوشاهینی به اوج لحظه پروازاصغرت نرسید
زدستهای توپر زد،به دستهای رباب کبوترت نرسیدوکبوترت نرسید
وماه ازنفس افتاددرمحاق ولی به ماهتاب نگاه برادرت نرسید
چقدرموج نوشتیم ولحظه ای دریا به بی قراری چشمان خواهرت نرسید
کجاست خنده خورشیدوشادمانی آب؟ که سیب روی لب خشک دخترت نرسید؟
شمیم هیچ گلی دربهشت،هیچ گلی به عطرتازه گل های پرپرت نرسید
گذشت قافله شعرشاعران جهان به گرد واژه ای ازسطردفترت نرسید
(2)
ماه وآب ونخل ومشک وخیمه وصحراحسین
درمسیرعشقبازی تا ابدتنها،حسین
رودهادرجستجوی چشمهایت بی قرار
چندفرسخ راه مانده تالب دریاحسین؟
هم زمین وهم زمان وروزوماه وسال،تو
تاجهان برپاست(کل یوم عاشورا)حسین
آمدودرلابلای دردهانامش نشست
باحسین این درد را بایدبخندی،باحسین
شعرآزادی تویی وبازهم بایدشنید
این غزل رااززبان مادرت زهراحسین
نام توزیباترین موسیقی تاریخ شد
یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین
به امام شهیدان
3
روضه ازخون گلوی توشنیدن دارد باددرمزرعه موی تودیدن دارد
سروهستی تو،ولی میوه لبهای توسیب سیب ازسرخی لبخندتوچیدن دارد
جاده خون وعطش رفته به باغ ملکوت مگراین راه به مقصدنرسیدن دارد؟
آه ازآن لحظه که خنجربه گلویت مولا تلخ می رقصدوآهنگ بریدن دارد
آه ازآن روزکه برمحمل تنهایی ودرد کمرشیرزنی قصدخمیدن دارد
(هرکه داردهوس کرب وبلابسم اله) دل کبوترشده ومیل پریدن دارد
(عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد) عشق اززاویه چشم تودیدن دارد
4
به سیاهی ایمان نمی آورند
چشمهایی که درمسیرآفتاب
نور رابخش کرده اند
هنوزقصّه کوه دردهان صخره هامی چرخد
ومشک پشت سررودخانه ایستاده است
بادهایی که بیابان راهفتاد ودو بار دویده اند
راه دوری نرفته اند
چندقرن است خورشید
درمسیرنفسهایت بیدارمی شود
وماه هرشب شش بار
گهواره زمین راتکان می دهد
تاکابوس های تیز ،خواب شاپرکها راتکه تکه نکند
***
حالا مرگ پرچمش راتکان می دهد
وخون علم خود رابالامی برد
وکودکی زیرخیمه شب آرزوهایش رادودمی کند
کرسی مادربزرگ خاموش است
وقصّه ها دوباره به خون ختم می شود
کسی ازتشییع جنازه ستاره هابرمی گردد
کسی مشق می نویسد
«آسمان سهم خفاشهاست،گنجشکها لانه ندارند»
اماتوقرنهاست راه می روی
درچشمهای دختران کوبانی
دررگهای مردان موصل
درگریه های مادران الانبار
راه می روی،راه می روی،راه...
نامهاعوض شده
یزیدهاتغییرقیافه داده اند
حرمله باروت هایش رامی شمارد
نسخه جدیدی ازخون منتشرمی شود
گنجشک پر،کبوترپر،قناری پر
باغ ازپَر،پُراست
وتوقرنهاست ایستاده ای
درمسیرمرکب بادهای مهاجر
تابگویی پیاده شوید
کربلا نزدیک است
تقدیم به سیدالشهدا(ع)
جبرییل هنوزایستاده است
کنارگریه های خاک
کنارلبخندهایی که به ابدیت رسیده اند
نمایش عجیبی ست
عابران گلها رامی بویند
بی آنکه نشانی لاله عباسی ها رابدانند
وگریه می کنندازپشت عینکهای دودی
کجای جهان ایستاده ای؟
که نمی یابمت
نه درسربندهای بسته به پیشانی
نه درعلم های قدکشیده
نه درکوچه های مشکی پوش
ونه درمحرم هایی که هرسال تکرارمی شوند
کجای جهان ایستاده ای
که سقایی نیست
مشکها راگرگها دریده اند
وکوفه هنوزپناهگاه خوبی برای نشستن نیست
عمان آن طرف ترازاشکهای راه گم کرده ایستاده
تابرایت شعری تازه بگوید
ومحتشم کناربی تابی خاک مرثیه می خواند
یزیدهنوز به خون تشنه است
حرمله بازهم گلویی رادیدمی زند
داعش کنارجهالت های شوم دندان تیزکرده
طالبان اززمینها رودخون ساخته
تیرهای سیاه پیشانی خورشید رانشانه رفته
توایستاده ای
غریب تر از هر روز،جبرییل ایستاده
وماهنوز شعری برایت نگفته ایم
general.info-qr | |
Title | تقدیم به سالارشهیدان |
Author | الهام عمومی |
Post on | 1394/10/12 |
general.info-tags |
Comments