عطش
12 Jan 2017
خود را به کناره ها کشاند ، بی تاب بود ، بی تابی را می شد از حالت لبانش فهمید ، گویی می خواست چیزی را بفهماند، ناگهان بیرون پریدسراسیمه به سمتش دوید و او را به آب رساند. باز بیرون پرید چند باری این عمل را تکرار کرد ، او نیز هربار او را از روی زمین به قصد رساندن به آب بر می داشت ، اما بار آخری که این کا ر راکرد تلزی کنان در میان دستانش جان داد ، با دیدن این صحنه اضطرابی در دلش افتاد، در فکر بود که ناگهان نوایی از گوشه پنجره نیمه باز اضطرابش را بیشتر کرد ، کنار پنجره رفت نگاهی به خیابان انداخت ، صدای دسته عزاداران بود ، آن وقت بود که تازه یادش آمد روز تاسوعاست ، دسته عزاداران حرکت می کرد ، و او همانگونه که به ماهی خیره شده بود بادیده ای گریان زیر لب با دسته عزاداران هم نوا شد
ای عمو آب چه شد دره نایاب چه شد ...
ندا حقانی شمامی
فرزند محمد
شماره ملی
0025458094
آدرس : تهران خیابان قزوین خ شهید سبحانی کوچه شهید سبحانی پلاک 13طبقه همکف
شماره تماس
09381180290
02155791284
general.info-qr | |
Title | عطش |
Author | ندا حقانی شمامی |
Post on | 1395/10/23 |
general.info-tags | #طریق_الحسین |
Comments