بسم اللّه
general.type-literature
سوغاتی ها به نام الله سوغاتی ها   حاج حسن توی غلغله‌ی جمعیت داد زد: اینجا مقام خیمه‌ی حضرت عباس است... بقیه‌ی... شد مِنا سرزمین بحران ها شد مِنا سرزمینِ بحران ها   درک کردید حاجیان عرفات       مشعر از عطرتان مصفّا شد                عرش عالم برای... چفیه رهبری نصیب افسر عراقی شد! چفیه رهبری نصیب افسر عراقی شد! در مسیر کربلا هر کس در حد توانش عشق خود به حسین(ع) را نمایان... حب الحسین حسین!کربلای تو عشق را معنا کرد و انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو حضور همیشگی در همه... عشق است حسین روشنی طلعت تو ماه را نیست حسین باز وصف تو فراتر ز بیان است حسین آفتاب فتح را هر دم... خاطراتِ بسم الله الرحمن الرحیم خاطراتِ "پیاده روی کربلا"   دوربین فیلم برداریش دستش بود و در پیاده روی از قدم... ستون دین _ ستون دین _ گویا از آسمان آتش می بارد. بندگان خدا یکی یکی دارند به شهادت می رسند. در... رباعی های اربعین   یک بر علیه داعش)) ما پای پیاده با زن و با فرزند تو تیر و تفنگ و حیله و... رسم مهمان نوازی رسم میهمان نوازی سالهاپیش وقتی حسین درسرزمین حج عشق غرق طواف بندگی بودنامه های فراوانی برایش اوردندواورابه میهمانی دعوت کردند.... چند روز زندگی در وطن تمام سال را اندیشیدم که چرا طعمِ این سفر فرق داشت با دیگر سفرهایم تا حدیث شریفی روزی ام شد... خطبه خوانی زینب کبری در اربعین حسینی اول صداي رعد آمد بعد طوفان شد از دورترها چهره ي حيدر نمايان شد اما ردايش خاكي و قدش كماني... بسم رب الحسین بسم رب الحسین شنیده بودم از علما وبزرگان که زیارت امام حسین مستحبّه اما گوش دادن به حرف پدر ومادر... بسم رب الحسین بسم رب الحسین شنیده بودم از علما وبزرگان که زیارت امام حسین مستحبّه اما گوش دادن به حرف پدر ومادر... شفا «  بسم رب الحسین »     از عاشورا فقط تشنگی حسین (ع) را به ما آموختند، در حالی که... میل کربلا میل کربلا... چقدر این دل من میل کربلا دارد اگر چه بین سیاهیست،هل اتی دارد نشسته در دل من آرزوی... شروع حرکت پیاده روی بسم رب حسن(ع)  روایت سفر #اربعین با عکس ها و قلم خسته ی من . #روایت اول: -آقا کجایی شمااا؟... پیغام آسمان پیغام آسمان   داد پیغـــــــامِ بــزرگــــی آسمـــــان گفــت با مــــا ، شیعیـــان و سُنّیــان شادمان میگردد از وحــدت ، خـــــدا... کارخانه   عنوان داستان: کارخانه موضوع: جلوه های اخلاق اسلامی        خیلی ناراحت بود. هیچ کاری از دست من... کوله پشتی... کوله پشتی... کوله پشتی ام را پیش یکی از دوستانم گذاشتم تا برای آخرین بار حرم حضرت امیر را زیارت... اینجا جای من نیست اینجا جای من نیست این را خوب می‌دانم اینجا ادامه همان ضیافتی است که من را نخواندند که راهم ندادند...