جامانده
23 Nov 2016
جامانده
جاماندم از آن جمع عزادار خدایی
مانند کبوتر به قفس وقـت رهایی
ما روی زمین سر به هوا بَست نشستیم
یاران همه رفتند زمینی و هوایی
امسال فقط حسرت و غم قسمت ما شد
دلگیرم از اقبال و از این بخت کذایی
کار و زن و درس و عدم پول بهانه است
باید که ز «توفیق» بپرسیم کجایی؟
یاد سفر قبل بسوزد جگرم را
ایوان نجف داشت عجب شور و صفایی
بین نجف و کرببلا پای پیاده
کردیم برای شهدا نوحه سرایی
در میکده با دل نکند جام مِـی ناب
کاری که به موکب بکند جرعه ی چایی
بر روی لبانم همه جا لفظ حسین است
با بردن این نام کنم عقده گشایی
بی کِشتی و مصباح محال است که شخصی
در ظلمت دریا ببرد راه به جایی
ترسم به جنون ختم شود این غم هجران
آقا بِـطَـلَـب زود شـوم کربــبلایی
معلومات الاثر
general.info-qr | |
العنوان | جامانده |
المؤلف | محمد هادی کمالی |
المشارکة فی | 1395/09/03 |
general.info-tags | #پیاده_روی_اربعین |
ألآراء