شوق زیارت
21 Jan 2016
شاه و گدا
آقا! من گدايم و تو پادشاه
دلِ من عاشق كربلا، حسين !
شده اين وردِ زبونم شب و روز
«يا حسين» و «يا حسين» و «يا حسين»
آقا جون! تو راه عشق و عاشقي
همه رو زار و پريشون مي كني
با سرِ بريده لبخند مي زني
دلاي عاشقا رو خون مي كني
هر كي دعوت شد و اومد پيش تو
ميگه بوي خون مياد از حرمت
آخه كِي مي خواي منو طلب كني؟
آقا جون! فداي لطف و كرمت
دل من ديگه تحمل نداره
داره پر مي گيره تا عمارتت
تا كِي اين حسرت و اين دربدري؟
ديگه راه بده بيام زيارتت
ميدونم، عشقتو آسون نميدن
غم و رنج و غربت و بلا داره
راه عاشقي چه سخت و مشكله
كوفه داره، شام و كربلا دارد
كاش مي شد سر بزارم رو دامنت
دلِ زارم بخدا تنگه برات
«بِأبي أنتَ و اُمّي يا حُسين»
مي شه من بيام كنار كفترات ؟!
معلومات الاثر
general.info-qr | |
العنوان | شوق زیارت |
المؤلف | زمان گلدسته |
المشارکة فی | 1394/11/01 |
general.info-tags |
ألآراء