بسم اللّه

تحفه

‎13 Jan 2016

میان معرکه با خویش گرم  جولان است

پیاده است ولی تکسوار میدان است

 

پیاده است و علیرغم زخم پاهایش

رفیق خار نمک گیر این بیابان است

 

چقدر مثل طلا رد پاش نورانی است

چقدر روی لبش آیه های قرآن است

 

کجاست کرب و بلا؟  از نسیم می پرسد

جواب می رسد آنجا که خاک  تابان است

 

تمام شبزدگان را به راه می خواند

چرا که صبح در آن سوی جاده پنهان است

 

درون کوله ی او هست چند جو غیرت

میان سفره ی او  نیز لقمه ای نان است

 

غبار راه عزیزش چه تحفه ی نابی است

برای چشم بد این سرمه عین درمان است

میان معرکه با خویش گرم  جولان است

پیاده است ولی تکسوار میدان است

 

پیاده است و علیرغم زخم پاهایش

رفیق خار نمک گیر این بیابان است

 

چقدر مثل طلا رد پاش نورانی است

چقدر روی لبش آیه های قرآن است

 

کجاست کرب و بلا؟  از نسیم می پرسد

جواب می رسد آنجا که خاک  تابان است

 

تمام شبزدگان را به راه می خواند

چرا که صبح در آن سوی جاده پنهان است

 

درون کوله ی او هست چند جو غیرت

میان سفره ی او  نیز لقمه ای نان است

 

غبار راه عزیزش چه تحفه ی نابی است

برای چشم بد این سرمه عین درمان است

 


معلومات الاثر
general.info-qr
العنوانتحفه
المؤلفدادیار حامدی
المشارکة فی1394/10/23
general.info-tags #پیاده_روی_اربعین

ألآراء