ای خورشید
7 Jan 2017
کاروان رو به ره شام نمود ای خورشید!
شد سرت بر افقِ نیزه عمود ای خورشید!
زده آتش غم تو بر دلِ صحرای شفق
از تنِ خیمه چو برخاسته دود ای خورشید!
دستِ شب از سرِ ظلمش ز دو گوشِ سحرت
گوشوارش چو نگین تو ربود ای خورشید!
صورتِ طفلِ سپیده شده از سیلیِ شب
همچو پیراهنِ این چرخ، کبود ای خورشید!
تا که افتاده دو دستانِ قمر بر سرِ دشت
فلک از دیده روان کرد دو رود ای خورشید!
دستِ شب بست دو دستِ همه اخترها را
و شفق با دلِ خون چشم گشود ای خورشید!
سرِ سجّاده ی نی کرد قیامی سر تو
کآسمان برد به پای تو سجود ای خورشید!
«خوشدل» از وادیِ شام سیهش بیرون رفت
تا که مهرت به دلم کرد ورود ای خورشید!
معلومات الاثر
general.info-qr | |
العنوان | ای خورشید |
المؤلف | سید صادق خاموشی |
المشارکة فی | 1395/10/18 |
general.info-tags | معرفی_جایگاه_امام_حسین(ع) مبارزه_با_استکبار بیداری_اسلامی |
ألآراء