بسم اللّه

غروب جدایی

‎12 Dec 2015

سر جدا افتاده بود

در غروبی دلبر از دلبر جدا افتاده بود

در هجوم تیر وتیغ

مشک همچون کودک از مادر جدا افتاده بود

جسم بی جان حسین

یک طرف افتاده و خواهر جدا افتاده بود

نیزه بر سر بوسه زد

آن زمانی که سر  از پیکر جدا افتاده بود

خوب شد بابا ندید

معجری از گیسوی دختر جدا افتاده بود

یادش آمد پیشتر

در جدا افتاده ومادر جدا افتاده بود.


معلومات الاثر
general.info-qr
العنوانغروب جدایی
المؤلفحدیقه اسفندانی
المشارکة فی1394/09/21
general.info-tags

ألآراء