بسم اللّه

پرپر

‎1 Dec 2016

باید به خود می آمد پرپر نمی توانست

با دستهای دور از پیکر نمی توانست

یک مشک باید از آب پرمی شد و نمی شد

چشمان خیسش از این ،تر تر نمی توانست

باید که شانه می زد موهای دختری را

افتاد شانه ی او ،مادر !  نمی توانست

باید قبول میکرد دیگر نبودنش را

او دل برید اما...خنجر نمی توانست...

باید برادرش را می دید تا بفهمد

با دیدنش...نه اما...بی سر نمی توانست...

طاقت نداشت بی سر نعش برادرش را

طاقت نداشت سخت است....دیگر نمی توانست

سر را گذاشت روی سوراخ های مشک و

خوابید تا نبیند...آخر نمی توانست

خوابید تا که چشمش در چشم او نیفتد

شرمنده بود از این بهتر نمی توانست

 


معلومات الاثر
general.info-qr
العنوانپرپر
المؤلفالهام جهانبازی گوجانی
المشارکة فی1395/09/11
general.info-tags #طریق_الحسین

ألآراء