بسم اللّه

بابای من شمره توی تعزیه

‎12 Dec 2015

تو کوچه مون تعزیه خونی داریم.

سیاه نشسته رو تموم کوچه.

تکیه زدن کنار کوچه ما.

غصه می باره تو تموم کوچه.

بابای من شمره توی تعزیه.

وقتی میاد چشمامو هم می ذارم.

وقتی لباس قرمزو می پوشه.

تو اون لباس خیلی دوسش ندارم.

دوست منم باباش امام حسینه.

تو خونه کناریمون می شینن.

باباهامون با همدیگه رفیقن.

تو کوچه مون همدیگه رو می بینن.

روز دهم روز امام حسینه.

شمره باید شهید کنه امامو.

چشمامو با دست می گیرم، می بندم.

دوست ندارن نگا کنم بابامو.

دلم می خواد این دفه خواب بمونه.

نتونه شمشیرشو دست بگیره.

کاش که می شد همین یه روز خدایا.

امام حسین این یه دفه نمیره.

امام حسینِ تعزیه همونه.

اون آقایی که مهربونه چشماش.

بابام داره خنجرو در میاره.

خداجونم خودت مواظبش باش.

 


معلومات الاثر
general.info-qr
العنوانبابای من شمره توی تعزیه
المؤلفمحمد اناری
المشارکة فی1394/09/21
general.info-tags

ألآراء